- مدحت
- مدح، ستودن به ویژه در شعر
معنی مدحت - جستجوی لغت در جدول جو
- مدحت
- بنگرید به مدحه ستایش مدح: ای مدحتت بدانش چون طبع رهنمای وی خدمتت بدولت چون بخت راهبر. (مسعود سعد)
- مدحت ((مِ حَ))
- ستودن، ستایش، مدح
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مدحت در فارسی: سون ظفرین
از بیخ بر کنده، داراک برده
بخشش عطا: (و حکم او (خدای) راست در راندن منحت و محنت) (بیهقی. فض. 2)
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، داد و دهش، جدوا، صفد، برمغاز، فغیاز، بغیاز، عتق، بذل، دهشت، عطیّه، اعطا، احسان، سماحت، داشاد، داشات، داشن، جود
مدیحه سرا، شاعری که در مدح دیگران شعر می گوید
سونسرایی آفرینسرایی اشعار مدحی گفتن: شهادر شیوه مدحت سرایی آن فسون سازم که چون ره آوردها روت کارم در فسون خوانی. (وحشی)
سونسرای آفرینسرای
ستایش
زمان
ستودن به ویژه در شعر
ناب، خرد ورز، سخت، گرم صلب و سخت از هر چیز، روز گرم، خردمند تیز خاطر، خالص از هر چیز بی آمیغ
ستایش، ثنای به صفات جمیله، مدحت
لختی از زمان، پاره ای از زمان، روزگار، دوران، هنگام، وقت، گاه، عهد
وقت و زمان معیّن، قسمتی از وقت و زمآنچه کم باشد چه بسیار، کنایه از عمر، روزگار، دوران، عهد
Duration
duração
Dauer
czas trwania
продолжительность
тривалість
duración
durée
durata
সময়কাল
durasi