جدول جو
جدول جو

معنی مدافعه - جستجوی لغت در جدول جو

مدافعه
مدافعت و مدافعه در فارسی: وانش پافند پاد آفند ایستادگی راندن پس زدن همدیگر را راندن و دور کردن دفاع کردن: از بیم جان دلها بر مرگ نهاده بمدافعه و مقابله بایستادند، حمایت و جانبداری کردن از کسی جمع مدافعات
فرهنگ لغت هوشیار
مدافعه
((مُ فِ عَ یا عِ))
یکدیگر را راندن و دور کردن، دفاع کردن
تصویری از مدافعه
تصویر مدافعه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرافعه
تصویر مرافعه
با هم دعوا داشتن، مشاجره داشتن، شکایت نزد حاکم بردن، با هم به دادگاه رفتن و دادخواهی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدافعت
تصویر مدافعت
یکدیگر را راندن و دور کردن، از کسی حمایت و طرف داری کردن، دفاع کردن، سهل انگاری در انجام کاری، تعلّل کردن
فرهنگ فارسی عمید
مدافعه: خداوند عالم را بمرافعت و مخالفت ایشان رکاب همایون بباید رنجانید و کار دشمن ضعیف داشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرافعه
تصویر مرافعه
با هم دعوی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
کتک زدن، کتک کاری مضاربه: ... و جنگ و مدافعت و کینه کشی ومسافعت از میانه برداشته و همه فرمان پادشاه را مطوع و منقاد گشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشافعه
تصویر مشافعه
مشافعت در فارسی: لتکاری (لت کتک)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرافعه
تصویر مرافعه
((مُ فِ عَ یا عِ))
نزاع کردن، درگیر شدن
فرهنگ فارسی معین
رانا دفع کننده راننده بر طرف کننده. یا قوه دافعه. قوه ای که نیروی دیگری را دفع کند مقابل جاذبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
کسی که چیزی را دفع و رد می کند، دفاع کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
مدفع ها، آلت دفاع از قبیل توپ و تفنگ، آلت دفع، جمع واژۀ مدفع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
راننده و دور کننده، دفاع کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دافعه
تصویر دافعه
((فِ عِ))
دفع کننده، برطرف کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
((مُ فِ))
دفاع کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مدافع
تصویر مدافع
Advocator, Apologist, Defender
دیکشنری فارسی به انگلیسی
Verfechter, Verteidiger
دیکشنری فارسی به آلمانی
voorstander, apologeet, verdediger
دیکشنری فارسی به هلندی
défenseur, apologiste
دیکشنری فارسی به فرانسوی
sostenitore, apologista, difensore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
समर्थक , माफीनामा लेखक , रक्षक
دیکشنری فارسی به هندی
সমর্থক , আপোলজিস্ট , রক্ষক
دیکشنری فارسی به بنگالی
옹호자 , 변호자 , 수비수
دیکشنری فارسی به کره ای
倡导者 , 辩护者 , 防御者
دیکشنری فارسی به چینی
支援者 , 弁護者 , 防御者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
תומך , מתנצל , מגן
دیکشنری فارسی به عبری
ผู้สนับสนุน , ผู้ขอโทษ , ผู้ปกป้อง
دیکشنری فارسی به تایلندی