جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دافعه

دافعه

دافعه
رانا دفع کننده راننده بر طرف کننده. یا قوه دافعه. قوه ای که نیروی دیگری را دفع کند مقابل جاذبه
فرهنگ لغت هوشیار

مدافعه

مدافعه
مدافعت و مدافعه در فارسی: وانش پافند پاد آفند ایستادگی راندن پس زدن همدیگر را راندن و دور کردن دفاع کردن: از بیم جان دلها بر مرگ نهاده بمدافعه و مقابله بایستادند، حمایت و جانبداری کردن از کسی جمع مدافعات
فرهنگ لغت هوشیار

دافنه

دافنه
بقره دافتهالجذم، گاو دندان سوده از پیری. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا