جدول جو
جدول جو

معنی مدادفروش - جستجوی لغت در جدول جو

مدادفروش
(خُ رَ / رُو پَ رَ)
کسی که مرکب می فروشد. (ناظم الاطباء). فروشندۀ مرکب. این بیت رامؤلف آنندراج از سیفی شاهد آورده است:
روز من از مدادفروشی اگر شب است
تنها ز بخت نیست که علت مرکب است.
و در آن ’مدادفروشی’ را با یاء وحدت و مصدری هر دو می توان خواند، هم به معنی معشوقی که پیشه اش مرکب فروشی است، و هم به معنی مدادفروشی و کنایه از قلمزدن و کتابت، آنکه قلم مداد می فروشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دادفروز
تصویر دادفروز
(پسرانه)
فروزنده عدل و داد، عادل
فرهنگ نامهای ایرانی
(مِ / مَ تَ)
ابزاری فلزین یا کائوچوئی یا پلاستیکی با تیغۀ فلزی تیزی که با آن مداد را بتراشند، یعنی چوب پیرامون مغز مداد را بتراشند تا مغزآن ظاهر شود، و برای نوشتن آماده گردد. مدادسرکن
لغت نامه دهخدا
(زِ / زُ / زَ یَ دَ / دِ)
بمعنی بادپر است. آنچه بعضی محققین گمان برده اند که بادفروش فارسی تراشیدۀ اهل هند است از عدم اعتنا بود، چرا که شاعر مذکور به هند نیامده و بدخشانی الاصل و همدانی المولد است. نصیرای بدخشانی گوید:
بسان بادفروشان چه بادپیمائی
که در شرافت ذات از گروه ابراری.
(از آنندراج: بادپران).
متکبر. لاف زن. رجوع به بادبر، بادپر، بادغن، بادفر، فیاش، بادپران، لاف زن، بادفرا و بادخوان شود.
لغت نامه دهخدا