- مخیر
- اختیار به کسی دهنده، نیکوکار، سخی و آنکه خیرات بسیار میکند
معنی مخیر - جستجوی لغت در جدول جو
- مخیر ((مُ خَ یَّ))
- اختیار داده شده
- مخیر ((مُ خَ یِّ))
- عمل خیر کننده، سخی
- مخیر
- مقابل مجبور، اختیارداده شده، صاحب اختیار، دارای اختیار، برگزیده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خبررسان، خبرنگار
آخری
بخوبی وخوشی، بسلامتی وتندرستی، بعاقبت وسر انجام نیک
پایانی، فرجامین، واپسین، واپسینه، تازه، پسین
راه، گذرگاه، روش
گرداننده، راه بر
بسیار آبی دریا، کشاب (مد)
آرد آمیخته شده با آب و بر آمده و ترش شده جهت ساختن نان
بر گزیده شدن
بانگ خر، خروپف خرناس
زغال اخته از گیاهان
برگزیدن، انتخاب کردن
بهتر، خوب تر، نیکوتر
پناه دهنده، فریادرس
خبر دهنده، آگاه کننده
چادر دارای تصویر پرندگان
اشاره کننده، مشورت کننده
نور دهنده، درخشنده، درخشان
بارانی، باران دیده، باران خورده
از حالی به حالی برگشته، دگرگون شده
ویژگی آنچه اعصاب را سست و بی حس می کند
آخرین، بازپسین، مؤخّر، آخر، پسین، واپسین، دنباله و آخر چیزی، آخرین موقع پیش از این
بی ثبات و ناپایدار، قابل تغییر، دگرگون شونده
جایی که در آن خیمه برپا کرده باشند، خیمه گاه
عاملی که سبب تخمیر شود، تخمیر کننده، خمیرمایه
مخمر آبجو: در علم شیمی، مایعی غلیظ به رنگ زرد روشن یا خرمایی دارای مواد معدنی، پتاس، آهک، منیزی، آهن، گوگرد، اسیدفسفریک و ویتامین های مختلف که که در کارخانه های آبجوسازی تهیه می شود و مصرف دارویی دارد، کفی که از آبجو در هنگام تخمیر گرفته شود، جاندار تک سلولی که قندها در مجاورت آن الکل تولید می کنند
مخمر آبجو: در علم شیمی، مایعی غلیظ به رنگ زرد روشن یا خرمایی دارای مواد معدنی، پتاس، آهک، منیزی، آهن، گوگرد، اسیدفسفریک و ویتامین های مختلف که که در کارخانه های آبجوسازی تهیه می شود و مصرف دارویی دارد، کفی که از آبجو در هنگام تخمیر گرفته شود، جاندار تک سلولی که قندها در مجاورت آن الکل تولید می کنند
گوشه ای در دستگاه های نوا، ماهور و راست پنجگاه، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی، حیران کننده، حیرت انگیز، شگفت آور
مهمیز، آلتی فلزی که هنگام سواری بر پاشنۀ چکمه می بندند، مهماز، اسب انگیز