جدول جو
جدول جو

معنی مخنث - جستجوی لغت در جدول جو

مخنث
مردی که حالات و اطوار زنان را از خود بروز بدهد، زن مانند، کنایه از مرد بدکار، پشت پایی، هیز، آنکه نه مرد است و نه زن، خنثی، امرد، بی ریش
تصویری از مخنث
تصویر مخنث
فرهنگ فارسی عمید
مخنث
خم داده و دو تا گشته، خمیده و دوتا، نیز به معنی مردی که حالات زنان از خود بروز دهد
فرهنگ لغت هوشیار
مخنث
((مُ خَ نَّ))
مردی که در جماع ناتوان باشد و حالات زنانه داشته باشد، کنایه از بی غیرت و بی حمیت
تصویری از مخنث
تصویر مخنث
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مونث
تصویر مونث
مادینه، ماده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تخنث
تصویر تخنث
شکستگی شکسته شدن، زنوارگی، خمیدن، نر مادگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محنث
تصویر محنث
سوگند شکن سوگند شکننده. توضیح محنثین تثنیه محنث است
فرهنگ لغت هوشیار
خبه خبه شده، خبه گاه در گلو خبه کن خفه شده خبه گشته، محل فشار طناب در گلوی خفه شده. خفه کننده، مفعولن چون در حشو بیت افتد واز مفاعلین منشعب باشد آنرا مخنق خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخبث
تصویر مخبث
کسی که یاران خبیث داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
مادینه ماده زن زن ماده مادینه مقابل مذکر نر نرینه. جنس ماده انسان و حیوان و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخنق
تصویر مخنق
((مُ خَ نِّ))
خفه کننده، در علم عروض «مفعولن» چون در حشو بیت افتد و از «مفاعیلن» منشعب باشد، آن را مخنق خوانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مؤنث
تصویر مؤنث
((مُءَ نَّ))
جنس ماده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مونث
تصویر مونث
زن، ماده، مادینه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخنق
تصویر مخنق
در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مفاعیلن به مفعولن تغییر یابد، به شرطی که در ابتدای بیت نباشد
فرهنگ فارسی عمید