جدول جو
جدول جو

معنی مخمسیه - جستجوی لغت در جدول جو

مخمسیه
(مُ خَمْ مَ سی یَ)
نام سکه ای است فلسطینی که معادل پانصد قرش ترکی میباشد. (از کتاب النقود ص 185)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خمریه
تصویر خمریه
اشعاری که در وصف خمر ( می، باده) گفته شده است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دخمسه
تصویر دخمسه
گرفتاری، فریب دادن، گول زدن، خدعه و فریب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
رنج، زحمت، گرفتاری
فرهنگ فارسی عمید
(مَ سی یَ)
باد جنوب که از جانب مریس آید، و مریس در ادنای بلاد نوبه قرار دارد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ ری یَ)
فرقه ای از معتزله اتباع معمر بن عبادالسلمی. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اینان معتقدندحق تعالی جز اجسام چیزی نیافریده و اعراض مخلوق اجسامند یا طبعاً مانند آتش برای سوزاندن و آفتاب برای گرمی و یا اختیاراً مانند حیوان برای رنگها و عجب آنکه حدوث اجسام و فنای آن به عقیدۀ معمر از جانب اجسام است و در این صورت چگونه می گوید که آن افعال از اجسام می باشد و می گویند خداوند را به صفت قدیم نمی توان ستود چه قدیم دلالت کند بر تقدم زمانی و حق جل شأنه زمانی نیست. و خداوند به خود دانا نیست و الا اتحادعالم و معلوم لازم آید. (از کشاف اصطلاحات الفنون). فرقه ای از معتزله اند که گویند خدای متعالی غیر از اجسام چیزی نیافریده است و اعراض از اجسام به وجود آمده اند و حدوث اجسام و فنای آنها اعراضند. (فرهنگ علوم نقلی جعفر سجادی). و رجوع به الملل و النحل شهرستانی ج 1 ص 83 و 84 و ترجمه الفرق بین الفرق بغدادی ص 154-158 و خاندان نوبختی ص 264 و معمر بن عباد سلمی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ شَمْ مِ)
درجۀ دوم از درجات پنجگانه مانویه که بدین ترتیب است: درجۀ اول معلمین، دویم مشمسین، سیم قسیسین، چهارم صدیقین، پنجم سماعین. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(مُءَسْ سی)
مؤنث مؤسی. رجوع به مؤسی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ مَ سی یَ)
فرقه ای از فرق میان عیسی و محمد علیهم االسلام. (الفهرست ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ دی یَ)
طرفداران امامت محمد بن امام علی هادی ومعتقدین به غیبت او. (خاندان نوبختی ص 109 و 263)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ دی یِ)
دهی است از دهستان فراهان پائین بخش فرمهین شهرستان اراک، واقع در 28هزارگزی جنوب فرمهین و 3هزارگزی راه عمومی ساروق، با 115 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(شَظظ)
از ’خ س و’، طاق و جفت بازیدن به گردکان. (آنندراج). خاساه ، طاق و جفت بازید با وی به گردکان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَمْ مَ دی یَ)
از غلاه شیعه منتظر رجعت محمد بن عبدالله بن حسن بن امام حسن. این فرقه میگفتند که امام محمدباقر جانشینی خود را به ابومنصور واگذاشته و این مقام بعد از ابومنصور به آل علی برمیگردد و انتظار رجعت محمد بن عبدالله بن حسن را به عنوان قائم میکشیدند و از فروع مغیریه بودند. (مقالات اشعری صص 24-25 و انساب سمعانی و الفرق بین الفرق صص 42- 43 و ص 232) (خاندان نوبختی ص 263)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَمْ مَ)
شعرهائی که دارای پنج مصرع باشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مخمس شود، اعداد مخمسه. رجوع به اعداد مخمسه و کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 951 و 952 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند، واقع در 50هزارگزی جنوب شرقی خوسف و 13هزارگزی مشرق گل. آب آن از قنات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ سی یَ)
فرقه ای از خوارج که از گروه ثعالبه و از یاران اخنس بن قیس میباشند. در احکام با ثعالبه موافقت دارند جز اینکه ثعالبه را امتیازیست از آنان به اینکه درباره کسی که از اهل قبله و در دارالتقیه باشد حکم بر ایمان یا کفر نکنند، مگر درباره کسی که ایمان یا کفر او نزد آنها معلوم شده باشد. و اغتیال و خدعۀ با مخالفان و سرقت اموال آنان را حرام دانسته اند. و از آنها نقل شده که تزویج مسلمات را با مشرکین قوم خود جایز میدانند. کذا فی شرح المواقف. (کشاف اصطلاحات الفنون) ، جمع واژۀ اخ. برادران، مانندها. اشباه: هرگاه که دو دوست بمداخلت شریری مبتلی گردند هرآینه میان ایشان جدائی افتد و از نظایر و اخوات آن حکایت شیر است و گاو. (کلیله و دمنه). و کسب ارباب حرفت و امثال واخوات این معانی بعدل متعلق است. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَمْ مِ سَ)
فرقه ای از غلاه که می گفتند ’سلمان فارسی’ و ’مقداد’ و ’عمار’ و ’ابوذر غفاری’ و ’عمر بن امیۀ ضیمری’ از طرف خداوند مأمور ادارۀ مصالح عالمند و به سلمان مقام رسالت میدادند. (خاندان نوبختی اقبال ص 263). به صیغۀ اسم فاعل باب تفعیل، به نوشتۀ مقباس مامقانی و مستظرفات بروجردی، عنوان فرقه ای است از غالی مذهبان که پنج نفر. سلمان و ابوذر ومقداد و عمرو بن امیۀ ضمری را از طرف رب جلیل که به زعم ایشان حضرت امیر المؤمنین (ع) است پیغمبر و موکل بمصالح عالم دانند. (ریحانه الادب ج 5 ص 265). آنچه از عقیدۀ قاسم کرخی و فرزندانش برمی آید آن است که مخمسه معتقد بودند محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین به صورت اشباح نور لم یزل ولایزال خواهند بود و به همین جهت است که آنان را مخمسه خوانند. (معجم البلدان ج 7 ص 236 ذیل کرخ البصره). مخمسه حضرت امام حسین (ع) را.... غایب و مستتر و حجت منتظر می دانند. (روضات الجنات چ قدیم ص 555 مکرر)
لغت نامه دهخدا
(مُ خَمْ مَ سَ)
مسئله ای است از مسائل فرائض که در آن پنج صحابی اختلاف کرده اند، علی (ع) و عثمان و ابن مسعود و زید وابن عباس رضی اﷲعنهم. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَسْ سِءْ)
جامۀ کهنه و دریده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تمسؤ شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تخسیه
تصویر تخسیه
گردو بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخفیه
تصویر مخفیه
نهانی پنهانی مونث مخفی: قادر توانا از تفضلات مخفیه بی منتها
فرهنگ لغت هوشیار
مخمصه در فارسی گرسنگی، رنج، درد سر گرفتاری گرسنگی مفرط، سوزش و رنجی که از گرسنگی در شکم پیدا شود، رنج زحمت، پیچیدگی کار اشکال. یا در (به) مخمصه گرفتار شدن، دچار اشکال شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لمسیه
تصویر لمسیه
بساوای بسودنی مونث لمسی مختص به لمس و لامسه
فرهنگ لغت هوشیار
مخمسه در فارسی مونث مخمس: پنجینه، پنجگوشه، پنج باوریان گروهی که پنج تن از یاران پیامبر (ص) را گردانندگان راستین جهان می دانستند سلمان مقداد عمار ابوذر غفاری و عمر بن امیه صیمری مونث مخمس جمع مخمسات
فرهنگ لغت هوشیار
چتر، سوراخ کاسه روی ابزار های خنیا چون تار و کمانچه و سنتور، هوریک در تازی به وات هایی گفته اند که چون (ال) پیش از آنان آید آوایشان جایگزین آوای (ل) گردد: ت - ث - د - ذ - ر - ز - س - ش - ص - ض - ط - ظ - ن و خود ل دیگر وات ها را قمری یا قمریه نامند
فرهنگ لغت هوشیار
پنجاه، پنجاهه پنجاه، مدت اعتکاف مسیحیان که پنجاه روز بکشد (نظیر چله مسلمانان) پنجاهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دخمسه
تصویر دخمسه
فریب، خدعه، فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امسیه
تصویر امسیه
شبانگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آخمسه
تصویر آخمسه
شرابی که از ذرت و جو یا برنج یا ارزن گیرند بوزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاسیه
تصویر متاسیه
مونث متاسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمنیه
تصویر متمنیه
مونث متمنی جمع متمنیات. مونث متمنی جمع متمنیات
فرهنگ لغت هوشیار
باور داران رهنمودی محمد بن امام علی الهادی، گروهی که محمد (ص) را خدا می دانستند، گروهی که باز گشت محمد بن عبدالله حسن بن امام حسن (ع) را می بیوسیدند (فضل بن شادان نیشابوری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخمسات
تصویر مخمسات
جمع مخمسه، پنجینگان پنجگوشگان پنج تایی ها جمع مخمسه (مخمس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرمیه
تصویر مرمیه
مونث مرمی جمع مرمیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخمصه
تصویر مخمصه
هچل
فرهنگ واژه فارسی سره