جدول جو
جدول جو

معنی مخف - جستجوی لغت در جدول جو

مخف
سبک، سبک بار
تصویری از مخف
تصویر مخف
فرهنگ فارسی عمید
مخف
(مُ خِف ف)
سبک حال. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سبک و خفیف و ناگران و سهل و آسان و چست و چالاک. (ناظم الاطباء) ، سبکبار. که بار و بنه کم دارد: اگر مقام نتوانند کرد عقبۀ کلار را گذاره کنند که مخفند و به گیلان گریزند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 464). آنچه مخف بود به کوزکانان به وقت وفرصت می فرستاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 364) ، آنکه دور می کند بردباری را از کسی و سبک می کنداو را. (از منتهی الارب) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد)، خداوند ستوران سبک. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خداوند ستور سبک و تیزرو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مخف
سبک کننده سبک کننده، مالک ستوران سبک
تصویری از مخف
تصویر مخف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخفی
تصویر مخفی
پنهان، پوشیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخفف
تصویر مخفف
سبک شده، تخفیف یافته، مقابل مشدد، بی تشدید، ویژگی کلمه ای که حرفی از آن حذف شده مانند «هماره» ( همواره)
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
ملا مخفی رشتی از ندمای مجلس امام قلی خان حاکم فارس بود. او مردی حقیرالجثه بود و معتاد به کوکنار، کسی گفتش که کوکنار از وجود تو چیزی باقی نگذاشت. درجواب گفت که گناه از کوکنار نیست چون رسم است که کتّاب اقطار عالم در اول مکاتبت می نویسند ’مخفی نماناد’ لهذا آنچه از من باقیمانده غنیمت است. از اوست:
ز سوز عشق ز آنگونه دوش تن می سوخت
که همچو شعلۀ فانوس در کفن می سوخت
حدیث عشق تو در نامه ثبت می کردم
سپندوار نقط بر سر سخن می سوخت
ز سوز سینۀ مخفی شد اینقدر معلوم
که همچو خس مژه اش در گریستن می سوخت.
رجوع به آتشکدۀ آذر و تذکرۀ نصرآبادی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مخفف
تصویر مخفف
سبک و سبک شده، سبک وزن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
پنهان، پوشیده، نهفته، نهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخفف
تصویر مخفف
((مَ خَ فِّ))
سبک کننده، کاهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخفف
تصویر مخفف
((مُ خَ فَّ))
تخفیف داده شده، سبک شده، حرف بدون تشدید، در فارسی گاهی بعضی حروف را حذف کنند و آن را مخفف نامند، همواره، هماره. سپاه، سپه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
((مَ یّ))
پنهان، پوشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
نهفته، پنهان، نهان، ناپیدا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
مختفي
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
Clandestine, Covert, Latent, Secret, Masked, Sneaky
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
clandestin, caché, latent, masqué, secret, sournois
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
密かな , 隠れた , 潜在的 , 仮面をつけた , 秘密の , ずるい
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
siri, fiche, alivaa kifuniko cha uso, mdanganyifu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
خفیہ , پوشیدہ , مخفی , نقاب پوش , چالباز
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
ลับ , ซ่อนเร้น , แฝงอยู่ , สวมหน้ากาก , ลับ , ขี้โกง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
গোপন , গোপন , সুপ্ত , মুখোশ পরা , গোপন , ধূর্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
סודי , סמוי , חבוי , מחופש , ערמומי
دیکشنری فارسی به عبری
مخفی، پنهان شده است
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
秘密的 , 隐秘的 , 潜在的 , 戴面具的 , 偷偷摸摸的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
clandestino, nascosto, latente, mascherato, segreto, furbo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
은밀한 , 숨겨진 , 잠재적인 , 가면을 쓴 , 비밀의 , 교활한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
gizli, maskeli, sinsi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
tersembunyi, laten, bertopeng, rahasia, licik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
गुप्त , गुप्त , मुखौटा पहने हुए , चालाक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
clandestino, encubierto, latente, enmascarado, secreto, astuto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
таємний , прихований , замаскований , секретний , хитрий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
тайный , скрытный , скрытый , секретный , хитрый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
tajny, ukryty, zamaskowany, przebiegły
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
heimlich, geheim, latent, maskiert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
clandestino, encoberto, latente, mascarado, secreto, astuto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مخفی
تصویر مخفی
clandestien, verborgen, latent, gemaskerd, geheim, sluw
دیکشنری فارسی به هلندی