جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مخف

مخف

مخف
سبک حال. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سبک و خفیف و ناگران و سهل و آسان و چست و چالاک. (ناظم الاطباء) ، سبکبار. که بار و بنه کم دارد: اگر مقام نتوانند کرد عقبۀ کلار را گذاره کنند که مخفند و به گیلان گریزند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 464). آنچه مخف بود به کوزکانان به وقت وفرصت می فرستاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 364) ، آنکه دور می کند بردباری را از کسی و سبک می کنداو را. (از منتهی الارب) (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد)، خداوند ستوران سبک. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خداوند ستور سبک و تیزرو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

اخف

اخف
سبک تر جمع خلف جانشینان بازماندگان بازپسینان پس روان از پس چیزی آیندگان. یا اخف واسف. ماندگان و رفتگان
فرهنگ لغت هوشیار

سخف

سخف
تنگروزی، نزاری، بی خردی سبکمغزی سبک مغزی سبکی، درید گی مشک
سخف
فرهنگ لغت هوشیار