کسی که خود را گرو گرداند برای حریف و برآید برای جنگ وی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که خود را در مقابل حریف آورد و مبارزت کند با وی. (ناظم الاطباء) ، مال را به گرو در میان نهنده. (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). کسی که مال خود را به گرو درمیان نهد. (ناظم الاطباء) ، هم قدر و هم منزلت کسی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، گروبندنده. و رجوع به اخطار شود، آنکه اخطار می کند و چیزی را به یاد می آورد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، به مخاطره افتاده: اخطر المریض، دخل فی الخطر فهو مخطر فی الکل. (اقرب الموارد) (از محیط المحیط)
کسی که خود را گرو گرداند برای حریف و برآید برای جنگ وی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که خود را در مقابل حریف آورد و مبارزت کند با وی. (ناظم الاطباء) ، مال را به گرو در میان نهنده. (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب). کسی که مال خود را به گرو درمیان نهد. (ناظم الاطباء) ، هم قدر و هم منزلت کسی. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، گروبندنده. و رجوع به اخطار شود، آنکه اخطار می کند و چیزی را به یاد می آورد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، به مخاطره افتاده: اخطر المریض، دخل فی الخطر فهو مخطر فی الکل. (اقرب الموارد) (از محیط المحیط)
عاملی که سبب تخمیر شود، تخمیر کننده، خمیرمایه مخمر آبجو: در علم شیمی، مایعی غلیظ به رنگ زرد روشن یا خرمایی دارای مواد معدنی، پتاس، آهک، منیزی، آهن، گوگرد، اسیدفسفریک و ویتامین های مختلف که که در کارخانه های آبجوسازی تهیه می شود و مصرف دارویی دارد، کفی که از آبجو در هنگام تخمیر گرفته شود، جاندار تک سلولی که قندها در مجاورت آن الکل تولید می کنند
عاملی که سبب تخمیر شود، تخمیر کننده، خمیرمایه مخمر آبجو: در علم شیمی، مایعی غلیظ به رنگ زرد روشن یا خرمایی دارای مواد معدنی، پتاس، آهک، منیزی، آهن، گوگرد، اسیدفسفریک و ویتامین های مختلف که که در کارخانه های آبجوسازی تهیه می شود و مصرف دارویی دارد، کفی که از آبجو در هنگام تخمیر گرفته شود، جاندار تک سلولی که قندها در مجاورت آن الکل تولید می کنند
تنگ معاش. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه به تنگی و سختی زیست می کند. (ناظم الاطباء) ، مفتری و دروغ گوی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به خطربه شود
تنگ معاش. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). آنکه به تنگی و سختی زیست می کند. (ناظم الاطباء) ، مفتری و دروغ گوی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به خطربه شود
استاره (مسطر فولادی و چوب جدول کشان را گویند) سمیره نما نویسنده، سمیره دار (سمیره خطی باشد که بکشند) صفحه مقوایی که برآن بجای سطرها ریسمان دوخته است و کاتبان آنرا زیر ورق گذارند و روی هر سطر ریسمان دست کشند تا جای آن بر کاغذ بماند وبر آن جا سطری نویسند، خط کش: روز و شب را به مسطر انصاف استوا داده چون خط جدول. (ابوالفرج رونی) نوشته شده، خط کشی شده (کاغذ و غیره) : بصد گونه نگار آراسته باغ بنقش وشی و نقش مسطر. (دقیقی)
استاره (مسطر فولادی و چوب جدول کشان را گویند) سمیره نما نویسنده، سمیره دار (سمیره خطی باشد که بکشند) صفحه مقوایی که برآن بجای سطرها ریسمان دوخته است و کاتبان آنرا زیر ورق گذارند و روی هر سطر ریسمان دست کشند تا جای آن بر کاغذ بماند وبر آن جا سطری نویسند، خط کش: روز و شب را به مسطر انصاف استوا داده چون خط جدول. (ابوالفرج رونی) نوشته شده، خط کشی شده (کاغذ و غیره) : بصد گونه نگار آراسته باغ بنقش وشی و نقش مسطر. (دقیقی)