جدول جو
جدول جو

معنی مخطاط - جستجوی لغت در جدول جو

مخطاط
کشک دار، راهراه
تصویری از مخطاط
تصویر مخطاط
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخطاط
تصویر اخطاط
خط دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخلاط
تصویر مخلاط
مرد مجوش، به هم زننده: کار دیگران را
فرهنگ لغت هوشیار
پرتگاه، دریا کنار، دلیر، پیشسرای، ور دنه، دسته دستاس، ماله ماله گلکاران، لبه دره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
خوشنویس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
خوش نویس و کسی که خوش می نویسد، استاد خط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخطط
تصویر مخطط
خط خط شده، خط دار، راه راه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخاط
تصویر مخاط
آبی که از بینی جاری می شود، آب بینی، در علم زیست شناسی پوشش داخلی حفره های دهان، بینی، حلق و مری
فرهنگ فارسی عمید
خلم، مف آب بینی پوشش صورتی رنگی که حفره داخلی عده زیادی از اندامها را (مانند دهان مری قصبه الریه روده معده و غیره) میپوشاند و بسبب داشتن منافذ مربوط بغدد مترشحه سطحش همیشه مرطوب است. مخاط در حقیقت مجموعه دوبافت است: یکی بافت پوششی در بالا و دیگر بافت پیوندی در زیر آن. اصطلاحا میگویند: مخاط عبارت از غشایی است که تشکیل شده از نسجی پوششی با یک لایه آستر بافت پیوندی غشا مخاطی پوشش مخاطی، ترشحات غدد وابسته به پوشش مخاطی، آب بینی. یا غشا شیطان. تار عنکبوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخطط
تصویر مخطط
خط دار از هر چیزی و صاحب جمال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخطط
تصویر مخطط
((مُ خَ طَّ))
خط خط شده، خط دار، خط خطی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخاط
تصویر مخاط
((مُ))
پوشش منفذدار و مرطوب حفره های داخلی برخی اندام ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خطاط
تصویر خطاط
Calligraphist
دیکشنری فارسی به انگلیسی
каллиграф
دیکشنری فارسی به روسی
ศิลปินอักษร
دیکشنری فارسی به تایلندی
हस्तलेखकार
دیکشنری فارسی به هندی
mchoraji wa maandiko
دیکشنری فارسی به سواحیلی
ক্যালিগ্রাফার
دیکشنری فارسی به بنگالی