جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مخطط

مخطط

مخطط
خطدارکننده چیزی را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کسی که خط راست می کشد. (ناظم الاطباء) ، کسی که جامۀ خطدار می بافد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) ، آن که خط و نبشتۀ خوش می نویسد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، اندک خورنده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تخطیط شود
لغت نامه دهخدا

مخطط

مخطط
صاحب جمال. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، خطدار از هر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). جامه با خطها. (دهار). کساء مخطط، گلیم خطدار. (ناظم الاطباء) ، مدرج:
از خط این دایره در خط مباش
زخمگه چرخ مخطط مباش.
نظامی.
، کودکی که در رخسار وی ریش پدیدار گشته باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مخاط

مخاط
آبی که از بینی جاری می شود، آب بینی، در علم زیست شناسی پوشش داخلی حفره های دهان، بینی، حلق و مری
مخاط
فرهنگ فارسی عمید

مخطی

مخطی
کسی که بر راه غلط و عقیدۀ نادرست باشد، خطا کننده، خطاکار
مخطی
فرهنگ فارسی عمید