به خطا منسوب کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (اقرب الموارد) (المنجد). خطا گرفتن در کار کسی. (غیاث اللغات از کنز). گفتن کسی را که تو خطا کردی. (منتهی الارب). تخطی ٔ. (ناظم الاطباء). خطا گرفتن در کار کسی و نسبت خطا به کسی دادن. (ناظم الاطباء) ، بدی از کسی دور کردن. یقال: خطّی ٔ عنه السوء. (منتهی الارب)
به خطا منسوب کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (اقرب الموارد) (المنجد). خطا گرفتن در کار کسی. (غیاث اللغات از کنز). گفتن کسی را که تو خطا کردی. (منتهی الارب). تخطی ٔ. (ناظم الاطباء). خطا گرفتن در کار کسی و نسبت خطا به کسی دادن. (ناظم الاطباء) ، بدی از کسی دور کردن. یقال: خُطّی َٔ عنه ُ السوء. (منتهی الارب)