جدول جو
جدول جو

معنی مخضفه - جستجوی لغت در جدول جو

مخضفه
(مُ ضِ فَ)
می، زیرا خورندۀ وی عقلش زائل می گردد و تیز می دهد. (از منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) (از آنندراج). می و شراب زیرا که خورندۀ وی عقلش زایل شده و ضرطه می دهد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخففه
تصویر مخففه
مخفف، سبک شده، تخفیف یافته، مقابل مشدد، بی تشدید، ویژگی کلمه ای که حرفی از آن حذف شده مانند «هماره» ( همواره)
فرهنگ فارسی عمید
(مُ لِ فَ)
مؤنث مخلف. ناقه ای که آبستن نماید و نباشد. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ماده شتری که آبستن نماید ونباشد. (ناظم الاطباء) ، شتری که از نه سالگی درگذشته باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ماده شتری که از نه سالگی درگذشته باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ فَ / فِ)
مخوف. (از ناظم الاطباء). و رجوع به مخوف شود
لغت نامه دهخدا
(مِ ذَ فَ)
چوبی که به ابهام و سبابه گرفته بدان سنگ ریزه اندازند. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (از محیط المحیط). چوبی که با دست گرفته و بدان سنگریزه اندازند. (ناظم الاطباء) ، فلاخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، دبر. (منتهی الارب) (آنندراج). کون و دبر. (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مَ ضَ رَ)
جای سبزناک. (منتهی الارب) (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و رجوع به تخضیر شود
لغت نامه دهخدا
(مِ ضَ بَ)
تغار و لگن. (ناظم الاطباء). و رجوع به مخضب شود
لغت نامه دهخدا
(شَ عَ)
از ’خ وف’، ترسیدن. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن) (از اقرب الموارد). و رجوع به مخافت و خوف شود
لغت نامه دهخدا
(مُ ضِ فَ)
نخله مغضفه، خرمابن با بار که هنوز به صلاح نرسیده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). خرمابنی که شاخ و برگ آن بسیار و ثمر آن بد باشد و یا خرمابن بسیاربار. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مخضره
تصویر مخضره
سبزه زار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخافه
تصویر مخافه
مخافت در فارسی: ترسیدن بیمیدن بیم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مخلفه در فارسی مونث مخلف مانداک مردری رخن، مانه (اثاث خانه) مونث مخلف: اشیا بجا مانده از مرده متروکات، هر یک از لوازم خانه
فرهنگ لغت هوشیار
مخففه در فارسی مونث مخفف: سبکبار ابا زوات کاستک مونث مخفف. مونث مخفف: علل مخففه مجازات
فرهنگ لغت هوشیار