جدول جو
جدول جو

معنی مخففه

مخففه
مخفف، سبک شده، تخفیف یافته، مقابل مشدد، بی تشدید، ویژگی کلمه ای که حرفی از آن حذف شده مانند «هماره» ( همواره)
تصویری از مخففه
تصویر مخففه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مخففه

مخففه

مخففه
مخففه در فارسی مونث مخفف: سبکبار ابا زوات کاستک مونث مخفف. مونث مخفف: علل مخففه مجازات
فرهنگ لغت هوشیار

مخلفه

مخلفه
مخلفه در فارسی مونث مخلف مانداک مردری رخن، مانه (اثاث خانه) مونث مخلف: اشیا بجا مانده از مرده متروکات، هر یک از لوازم خانه
فرهنگ لغت هوشیار

مخفیه

مخفیه
نهانی پنهانی مونث مخفی: قادر توانا از تفضلات مخفیه بی منتها
مخفیه
فرهنگ لغت هوشیار

مخففا

مخففا
ابا زوات، کاهیده بطور مخفف سبکبار، بدون تشدید: هدیه مخففا در فارسی آمده
فرهنگ لغت هوشیار

مجففه

مجففه
خشکاننده و هر چیز که بخشکاند. (ناظم الاطباء). مؤنث مجفف: ادویۀ مجففه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مجفف شود
لغت نامه دهخدا

مخلفه

مخلفه
مؤنث مُخلِف. ناقه ای که آبستن نماید و نباشد. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ماده شتری که آبستن نماید ونباشد. (ناظم الاطباء) ، شتری که از نه سالگی درگذشته باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ماده شتری که از نه سالگی درگذشته باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

مخذفه

مخذفه
چوبی که به ابهام و سبابه گرفته بدان سنگ ریزه اندازند. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد) (از محیط المحیط). چوبی که با دست گرفته و بدان سنگریزه اندازند. (ناظم الاطباء) ، فلاخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، دبر. (منتهی الارب) (آنندراج). کون و دبر. (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا