جدول جو
جدول جو

معنی مخصوصیت - جستجوی لغت در جدول جو

مخصوصیت
(چُ زَ کَ دَ)
خصوصیت وملکیت، دوستی و مودت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معصومیت
تصویر معصومیت
معصوم بودن، کودکی، بی گناهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخصوصا
تصویر مخصوصا
خصوصاً، به ویژه، بیژه، علی الخصوص، بالخصوص، به خصوص، سیّما، لاسیّما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مصونیت
تصویر مصونیت
مصون بودن، محفوظ بودن، در پزشکی حالت مقاومت نسبی در برابر بعضی بیماری ها، در علوم سیاسی مصون بودن از بازداشت و تعقیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خصوصیت
تصویر خصوصیت
ویژگی، دوستی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ عَ وُ)
خاص کردن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب). مصدر دیگریست برای ’خص’ و ’خصوص’
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ)
بیگناهی. (ناظم الاطباء). معصومی. معصوم بودن. و رجوع به معصوم شود، کودکی و طفولیت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ شُ دَ)
خصوصاً و علی الخصوص و بطور خاص. (ناظم الاطباء). و رجوع به خصوصاً شود
لغت نامه دهخدا
(چُ زَ شُ دَ)
حالت خدمت کردگی و ملازمت و آغائی. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به مخدوم شود
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا دَ)
آفریده شدگی، ضدّ خالقیت. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(خُ صی یا)
صفتهای مخصوص. (ناظم الاطباء). این کلمه مستعمل فارسی زبانان است
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مصوص. (یادداشت مؤلف) (منتهی الارب). رجوع به مصوص شود
لغت نامه دهخدا
(خُ صی یَ)
در تداول فارسی زبانان، دوستی و یگانگی. ویژگی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مخصوصیین
تصویر مخصوصیین
جمع مخصوص، ویژگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصوصیت
تصویر خصوصیت
خاص کردن
فرهنگ لغت هوشیار
در تازی نیامده نا مویگی بی آلایشی معصوم بودن معصومی، مظلومی مظلومیت: به بچه سالی و معصومیت ظاهریش نگاه نکن خ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منصوصات
تصویر منصوصات
جمع منصوصه (منصوص) : (آدم از منصوصات اصول مقرر کرد و روش آخرت و عالم غیب از وی که عقل (را) از برینش آن راه مجال نبود) (معارف بها ولد 1338 ص 153)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخصوصات
تصویر مخصوصات
جمع مخصوصه، ویژگان جمع مخصوصه (مخصوص)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخصوصین
تصویر مخصوصین
جمع مخصوص در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خصوصیات
تصویر خصوصیات
جمع خصوصیت صفتهای مخصوص ویژگیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصونیت
تصویر مصونیت
حفظ شده، مامون بودن، ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مخصصه، ویژه گران جمع مخصصه یا مخصصات انواع. در اصطلاح صدر الدین شیرازی همان صور نوعیه است، جمع مخصصه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرصوصات
تصویر مرصوصات
جمع مرصوصه (مرصوص)
فرهنگ لغت هوشیار
علی الخصوص و به طور خاص، نامبرک به ویژه (واژه های فارسی) بالا ختصاص اختصاصا، خاصه ویژه، همه - مخصوصا حسن - خوشحال بودن، د، عمدا، مخصوصا این حرف را زدم
فرهنگ لغت هوشیار
مخصوصه در فارسی مونث مخصوص ویژه مونث مخصوص جمع مخصوصات، موضوع یالفظی کلی بود یالفظی جزوی. مثال موضوع جزوی آنکه گویی: زید دبیر است یا زید دبیر نیست واین را مخصوصه خوانند. یا ادویه مخصوصه. داروهایی که خاص یک مرض باشند ادویه ای که بالاخص برای درمان یک مرض یا یک عارضه بخصوص بکار برده شوند مانند تجویز اوابائین در نارساییهای قلب ادویه خاصه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصونیت
تصویر مصونیت
((مَ یَّ))
محفوظ بودن، در امان بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خصوصیت
تصویر خصوصیت
((خُ یَّ))
ویژگی، اختصاص، آشنایی، دوستی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخصوصاً
تصویر مخصوصاً
((مَ صَ نْ))
بویژه، بخصوص
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معصومیت
تصویر معصومیت
((مَ یَ))
معصوم بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خصوصیت
تصویر خصوصیت
ویژگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخصوصا
تصویر مخصوصا
به ویژه
فرهنگ واژه فارسی سره
بی گناهی، پاکدامنی، عفاف، سادگی، بی پیرایگی، مظلومیت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خصوصیات، ویژگی، مختصات، صمیمیت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ویژگی، مشخّصه
دیکشنری اردو به فارسی
کیفیّت ها، ویژگی ها
دیکشنری اردو به فارسی