- مخصب
- بارور مکانی که درآن خیر و برکت و فراوانی باشد
معنی مخصب - جستجوی لغت در جدول جو
- مخصب ((مُ صَ))
- مکانی که در آن خیر و برکت و فراوانی باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ویرانگر
خاص شده، تخصیص یافته
خراب کننده، ویران کننده
مقام، رتبه، پایه، شغل رسمی
ناخن پرندگان شکاری، چنگال
داس، آلتی آهنی و سرکج با دستۀ چوبی که دم آن تیز و دندانه دار است و با آن گیاه ها و حاصل مزارع را از روی زمین درو می کنند، محصد، جاخشوک، خاشوش، جاغسوک، جاخسوک، منگال
داس، آلتی آهنی و سرکج با دستۀ چوبی که دم آن تیز و دندانه دار است و با آن گیاه ها و حاصل مزارع را از روی زمین درو می کنند، محصد، جاخشوک، خاشوش، جاغسوک، جاخسوک، منگال
ویژه ویژه گشت ویژه گر خاص کرده شده تخصیص یافته. خاص کننده تخصیص دهنده جمع مخصصین
بارور
خانه چوبین
ویران کننده، نا آباد گرداننده
چنگال ناخن درندگان و پرندگان، داس ناخن درندگان و پرندگان شکاری چنگال: این نشانه از بهر آن گفتم تا مرا در خلاب این مخافت و مخلب این آفت بگذاری و بیش ازین توبیخ و سرزنش روانداری
تا شده: جامه، زر بفت، مرغول موی پیچیده
منصب در فارسی: پایه پایگاه، کار دیوانی کار اواری، نژاد، بازگشتگاه مقام رتبه درجه: (هوس منصبهای عالی بر خاطرم گذرانم) (انوار سهیلی)، شغل رسمی، جمع مناصب
Destructively
destrutivamente
zerstörerisch
destrukcyjnie
разрушительно
руйнівно
destructief
destructivamente
de manière destructrice
distruttivamente
विनाशकारी रूप से
ধ্বংসাত্মকভাবে
dengan cara merusak
yıkıcı bir şekilde
파괴적으로