جدول جو
جدول جو

معنی مخصب - جستجوی لغت در جدول جو

مخصب
بارور مکانی که درآن خیر و برکت و فراوانی باشد
تصویری از مخصب
تصویر مخصب
فرهنگ لغت هوشیار
مخصب
((مُ صَ))
مکانی که در آن خیر و برکت و فراوانی باشد
تصویری از مخصب
تصویر مخصب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخرب
تصویر مخرب
ویرانگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مخصص
تصویر مخصص
خاص شده، تخصیص یافته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخرب
تصویر مخرب
خراب کننده، ویران کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منصب
تصویر منصب
مقام، رتبه، پایه، شغل رسمی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخلب
تصویر مخلب
ناخن پرندگان شکاری، چنگال
داس، آلتی آهنی و سرکج با دستۀ چوبی که دم آن تیز و دندانه دار است و با آن گیاه ها و حاصل مزارع را از روی زمین درو می کنند، محصد، جاخشوک، خاشوش، جاغسوک، جاخسوک، منگال
فرهنگ فارسی عمید
ویژه ویژه گشت ویژه گر خاص کرده شده تخصیص یافته. خاص کننده تخصیص دهنده جمع مخصصین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخصاب
تصویر مخصاب
بارور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخشب
تصویر مخشب
خانه چوبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخرب
تصویر مخرب
ویران کننده، نا آباد گرداننده
فرهنگ لغت هوشیار
چنگال ناخن درندگان و پرندگان، داس ناخن درندگان و پرندگان شکاری چنگال: این نشانه از بهر آن گفتم تا مرا در خلاب این مخافت و مخلب این آفت بگذاری و بیش ازین توبیخ و سرزنش روانداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقصب
تصویر مقصب
تا شده: جامه، زر بفت، مرغول موی پیچیده
فرهنگ لغت هوشیار
منصب در فارسی: پایه پایگاه، کار دیوانی کار اواری، نژاد، بازگشتگاه مقام رتبه درجه: (هوس منصبهای عالی بر خاطرم گذرانم) (انوار سهیلی)، شغل رسمی، جمع مناصب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخلب
تصویر مخلب
((مِ لَ))
چنگال، دندانه، جمع مخالب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخصص
تصویر مخصص
((مُ خَ صَّ))
خاص کرده شده، تخصیص یافته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخرب
تصویر مخرب
((مُ خَ رِّ))
ویران کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از منصب
تصویر منصب
((مَ صَ))
مقام، شغل رسمی، جمع مناصب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخرب
تصویر مخرب
Destructively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
разрушительно
دیکشنری فارسی به روسی
de manière destructrice
دیکشنری فارسی به فرانسوی
विनाशकारी रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
ধ্বংসাত্মকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی