- مخدوش
- خراشیده شده، خدشه دار، کنایه از معیوب، نامنسجم
معنی مخدوش - جستجوی لغت در جدول جو
- مخدوش
- خراشیده خراشدار خراشیده شده، بد اندیشیده، دستکاری شده خراشیده شده خراش برداشته، وسوسه کرده شده، تصرف شده (جملات و عبارات یک نوشته)
- مخدوش ((مَ))
- خراشیده شده، خدشه دار شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که به او خدمت می کنند، سرور، آقا
از ریشه پارسی خراشیده خراشیده شده
خدمت کرده شده، سرور، آقا
خراشنده