جدول جو
جدول جو

معنی مخدوش - جستجوی لغت در جدول جو

مخدوش
خراشیده شده، خدشه دار، کنایه از معیوب، نامنسجم
تصویری از مخدوش
تصویر مخدوش
فرهنگ فارسی عمید
مخدوش
خراشیده خراشدار خراشیده شده، بد اندیشیده، دستکاری شده خراشیده شده خراش برداشته، وسوسه کرده شده، تصرف شده (جملات و عبارات یک نوشته)
فرهنگ لغت هوشیار
مخدوش
((مَ))
خراشیده شده، خدشه دار شده
تصویری از مخدوش
تصویر مخدوش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخدوم
تصویر مخدوم
کسی که به او خدمت می کنند، سرور، آقا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مخروش
تصویر مخروش
از ریشه پارسی خراشیده خراشیده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخدوم
تصویر مخدوم
خدمت کرده شده، سرور، آقا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخدوم
تصویر مخدوم
((مَ))
خدمت کرده شده، سرور، آقا، ارباب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخدش
تصویر مخدش
خراشنده
فرهنگ لغت هوشیار