معنی مختزل - جستجوی لغت در جدول جو
مختزل
تنها تک، اندازنده
تنها تک، اندازنده
تصویر مختزل
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر مختزن
مختزن
ذخیره شده، اندوخته شده
ذخیره شده، اندوخته شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر معتزل
معتزل
عزلت گزین، کناره گیر، گوشه نشین
عزلت گزین، کناره گیر، گوشه نشین
فرهنگ فارسی عمید
تصویر مختزن
مختزن
جمع کرده و ذخیره شده
جمع کرده و ذخیره شده
فرهنگ لغت هوشیار
مختال
خودپسند خود بزرگ بین متکبر خودپسند: مختال آنست که خود را عظیم داند
خودپسند خود بزرگ بین متکبر خودپسند: مختال آنست که خود را عظیم داند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر مغتزل
مغتزل
ریسنده خوا هنده، جوینده، آهنجنده
ریسنده خوا هنده، جوینده، آهنجنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر معتزل
معتزل
یک سو و جدا شونده، کناره گزیننده، گوشه نشین
یک سو و جدا شونده، کناره گزیننده، گوشه نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر مختال
مختال
((مُ))
مرد متکبر و خودپسند
مرد متکبر و خودپسند
فرهنگ فارسی معین
تصویر معتزل
معتزل
((مُ تَ زِ))
گوشه گیر، عزلت گزین
گوشه گیر، عزلت گزین
فرهنگ فارسی معین
تصویر مختال
مختال
متکبر و خودپسند
متکبر و خودپسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویر مختل
مختل
خلل یافته، تباه، آشفته و به هم خورده
خلل یافته، تباه، آشفته و به هم خورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویر مختل
مختل
خلل یافته و کار سست و تباه
خلل یافته و کار سست و تباه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر مختل
مختل
((مُ تَ لّ))
تباه شده، آشفته و به هم خورده، دارای اختلال
تباه شده، آشفته و به هم خورده، دارای اختلال
فرهنگ فارسی معین