جدول جو
جدول جو

معنی مخترع - جستجوی لغت در جدول جو

مخترع
پدید آمده، ایجاد شده
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
فرهنگ فارسی عمید
مخترع
کسی که چیزی را ابداع و ایجاد کند، اختراع کننده
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
فرهنگ فارسی عمید
مخترع
(مُ تَ رَ)
از نو بیرون آورده شده و ایجاد شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نو پدید آمده. تازه پدید آورده: عالم مخترع است هم به صورت و هم به هیولی. (جامع الحکمتین ناصرخسرو ص 24). به حکم آنکه صناعت شعر در بدو امر مخترع طبع عرب و مبتدع خاطر ایشان بوده است. (المعجم چ 1 ص 50) ، (اصطلاح بدیعی) صنعتی است که معانی و لطایف تازه برانگیزد و تشبیهات و صنایع نو ایجاد نماید. مثال:
فلک جلال تو را وزن کرد با مه نو
به پله ای که تو بودی سبک گران آمد
اگر نبود گران سوی تو بگوی چرا
تو بر زمینی و ماهش بر آسمان آمد.
(مرآت الخیال چ بمبئی ص 112).
، کلمه انشاء کرده شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مخترع
(مُ تَ رِ)
اختراع کننده و کار نو بیرون آرنده. (غیاث). آفریننده و کار نو بیرون آورنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). نوکننده. (دهار). آفریننده و از نو بیرون آورنده و موجد و مبدع و اختراع کننده و ایجادکننده و پدیدآورنده و آغازکننده و پیداکننده صنعت و علم و رهیاب و انشأکننده. (ناظم الاطباء) :
مبدع هر چشمه که جودیش هست
مخترع هر چه وجودیش هست.
نظامی.
تصنیف هر مبتدئی و تألیف هر مخترعی از سخن لاغر و فربه و خلل و حشو و زیاده و نقصان خالی و صافی نباشد. (تاریخ قم ص 14) ، شکافنده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، خیانت کننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خیانت کننده و مکرکننده و فریبنده. (ناظم الاطباء) ، کسی که مال سواری موقتاً وام می دهد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختراع شود
لغت نامه دهخدا
مخترع
اختراع کننده و کار نو بیرون آرنده
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
فرهنگ لغت هوشیار
مخترع
((مُ تَ رِ))
اختراع کننده، ایجادکننده، آن که چیز جدیدی را اختراع کرده است
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
فرهنگ فارسی معین
مخترع
نوآور
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
فرهنگ واژه فارسی سره
مخترع
صفت پدیدآورنده، سازنده، مبتدع، مبتکر، مبدع، نوآور
متضاد: مکتشف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مخترع
شما مخترع هستید: افتخار بزرگی نصیبتان میشود
دیگران مخترع هستید: پاداش خوبی برای کارشان خواهند گرفت.
فرزندان شما مخترع می شوند، شانس و خوشبختی - کتاب سرزمین رویاها
۱ـ دیدن مخترعی در خواب علامت آن است که به زودی دست به کاری استثنائی خواهید زد که موجب شهرت و افتخار شما می گردد.
۲ـ اگر خواب ببینید چیزی اختراع کرده اید، علامت آن است که در انجام طرحها و نقشه های خود موفق خواهید بود، و به ثروت دست خواهید یافت.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
مخترع
المخترع
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به عربی
مخترع
Inventor
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مخترع
inventeur
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مخترع
uitvinder
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به هلندی
مخترع
ผู้ประดิษฐ์
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به تایلندی
مخترع
inventor
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مخترع
Erfinder
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به آلمانی
مخترع
wynalazca
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به لهستانی
مخترع
изобретатель
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به روسی
مخترع
موجد
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به اردو
مخترع
mvumbuzi
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مخترع
inventor
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مخترع
ממציא
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به عبری
مخترع
発明家
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مخترع
发明者
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به چینی
مخترع
발명가
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به کره ای
مخترع
mucit
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مخترع
винахідник
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مخترع
আবিষ্কারক
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به بنگالی
مخترع
आविष्कारक
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به هندی
مخترع
inventore
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مخترع
penemu
تصویری از مخترع
تصویر مخترع
دیکشنری فارسی به اندونزیایی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مخترق
تصویر مخترق
مکان حرکت، معبر، راه
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ رَ عَ)
مؤنث مخترع. ج، مخترعات. رجوع به مخترع و مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مختلع
تصویر مختلع
هلیده: با پرداخت زن طلاق گیرنده بر مال
فرهنگ لغت هوشیار
مخترعه در فارسی مونث مخترع: آفریده، نو پدید مخترعه در فارسی مونث مخترع کبا دور، آفریننده، شکافنده مونث مخترع جمع مخترعات. مونث مخترع جمع مخترعات
فرهنگ لغت هوشیار