- مختتم
- به پایان برنده، به انجام رساننده
معنی مختتم - جستجوی لغت در جدول جو
- مختتم
- افدمگر: به پایان برنده افدام پایان، به پایان برده بپایان برده، پایان انجام مقابل مقدمه دیباچه: و ترکیب این کتاب بر صد باب و چهارقسم نهاده آید و مختتم ابواب را بمدح سلطان وزرای جهان موشح گردانیده شد، بپایان برنده مقابل مفتتح
- مختتم ((مُ تَ تَ))
- به پایان برده، پایان، مقابل مقدمه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مهر شده، به آخررسانیده شده، انجام یافته
در انگشت کننده نگین
همدشمن با یکدیگر خصومت کننده دشمنی ورزنده
از بیخ بر کننده، برنده
خدمت کننده، آنکه خادم میخواهد
پایان یافته
برگزیننده
آنکه اتمام چیزی را درخواست میکند
پوشیده، پنهان
مهر کرده شده، به آخر رسانیده شده
پنهان دارنده
مهر کرده شده
مختتم شدن: مواید اطعمه گوناگون وانواع خورشها از حیز اندازه و قیاس بیرون بمحل صرف رسید و بدعوات صالحات مختتم گشت
افدماندن به پایان رساندن بپایان رسانیدن