جدول جو
جدول جو

معنی مختبز - جستجوی لغت در جدول جو

مختبز
(مُ تَ بِ)
نان پزنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که نان می پزد و نانوا. (ناظم الاطباء). و رجوع به اختباز شود
لغت نامه دهخدا
مختبز
(مُ تَ بَ)
نان پزخانه. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُتَ زِ)
به تیر و نیزه دوزنده. (آنندراج) (ازمنتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کسی که در جماعت آمده بگیرد کسی را از آن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به اختزاز شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
پنهان و مخفی شده. مختبی ٔ:
هیچ می گویند کان خانه تهی است
بلکه صاحب خانه جان مختبی است.
مولوی.
و رجوع به اختباء شود.
- مختبی کردن، پنهان کردن:
کرده یوسف را نهان و مختبی
حیلت اخوان ز یعقوب نبی.
مولوی.
رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ بِ)
دیوانه و تباه خرد گرداننده. (آنندراج). کسی و یا چیزی که بکاهد و یا تباه کند خرد و عقل را. (ناظم الاطباء). و رجوع به مخبّل و اختبال شود، مضطرب و بی آرام. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ بِ)
خواهندۀ چیزی از کسی بی وسیله و سابقۀ معرفتی. (غیاث) (آنندراج). آنکه از کسی احسان و نیکوئی خواهد بدون سابقۀقرابت. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، در شب سؤال کننده از جهت شرم و عار. (غیاث) (آنندراج) ، کسی که به عصا برگ ریزد از درخت. (آنندراج). آنکه برگ از درخت می ریزد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به اختباط شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ بِ)
کارآزموده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ بَ)
آزموده شده. (ناظم الاطباء). و رجوع به اختبار و مادۀ قبل شود، آگاهی به چیزی. (آنندراج). و رجوع به اختبار شود، پرگوشت. جمل مختبر، کثیراللحم. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ بَ)
جای نان پختن. (آنندراج) (دهار). نان پزخانه. ج، مخابز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
آزموده، آگاهیده دخشک یافته آزماینده، دخشک دهنده آگاهنده آزموده امتحان کرده، آگاهی یافته خبردار شده جمع مختبرین. آزماینده امتحان کننده، آگاهی یابنده خبردار شونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مختبر
تصویر مختبر
((مُ تَ بَ))
آزموده، امتحان کرده، آگاهی یافته، خبردار
فرهنگ فارسی معین