مهارشت. بر یکدیگر برانگیختن سگان را. هراش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). محارشه. (زوزنی) ، تباهی افکندن میان مردم. (آنندراج) ، بر یکدیگر برجستن و حمله کردن. مخاصمه. (از اقرب الموارد) : دوسه روز از طرف بعضی لشکرهای پادشاه که بر حوالی قلعه بودند با ساکنان آن کوه مهارشه و حربی رفت. (جهانگشای جوینی)
مهارشت. بر یکدیگر برانگیختن سگان را. هراش. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). محارشه. (زوزنی) ، تباهی افکندن میان مردم. (آنندراج) ، بر یکدیگر برجستن و حمله کردن. مخاصمه. (از اقرب الموارد) : دوسه روز از طرف بعضی لشکرهای پادشاه که بر حوالی قلعه بودند با ساکنان آن کوه مهارشه و حربی رفت. (جهانگشای جوینی)
برآوردن شخصی از انگشتان خود آنچه خواهد و شخص دیگر مثل آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و آن نوعی قمار است. (از اقرب الموارد) ، وابخشیدن چیزی به تیر برآوردن. (زوزنی). وابخشیدن چیزی... (تاج المصادر بیهقی، نسخۀ خطی کتاب خانه دهخدا ورق 195 الف) ، معاهده کردن با غلام خود که در آخر هر ماهی مواجب وی را برساند. (ناظم الاطباء) : خارج غلامه ، ای اتفقا علی ضریبه یردها علیه عند انقضاء کل شهر. (منتهی الارب). موافقت کردن مولا با بندۀ خود که هر ماه بنده دخلی به مولا دهد. (از محیط المحیط) ، آهنگ کردن دو گروه به سوی یکدیگر در جنگ. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
برآوردن شخصی از انگشتان خود آنچه خواهد و شخص دیگر مثل آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و آن نوعی قمار است. (از اقرب الموارد) ، وابخشیدن چیزی به تیر برآوردن. (زوزنی). وابخشیدن چیزی... (تاج المصادر بیهقی، نسخۀ خطی کتاب خانه دهخدا ورق 195 الف) ، معاهده کردن با غلام خود که در آخر هر ماهی مواجب وی را برساند. (ناظم الاطباء) : خارج غلامه ُ، ای اتفقا علی ضریبه یردها علیه عند انقضاء کل شهر. (منتهی الارب). موافقت کردن مولا با بندۀ خود که هر ماه بنده دخلی به مولا دهد. (از محیط المحیط) ، آهنگ کردن دو گروه به سوی یکدیگر در جنگ. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
چیزی به خریف فرادادن. (تاج المصادر بیهقی). معاملۀ خریف کردن با کسی. (آنندراج) : خارفه، معاملۀ خریف کرد با وی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
چیزی به خریف فرادادن. (تاج المصادر بیهقی). معاملۀ خریف کردن با کسی. (آنندراج) : خارفه، معاملۀ خریف کرد با وی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
مبارکه در فارسی مونث مبارک: همایون فرخ و گندم دراز خوشه مونث مبارک جمع مبارکات: این طبقه بدر دولتخانه مبارکه جمع شده در برابر درگاه رحل اقامت انداختند. یا لیله مبارک قدم. هر شب از شبهای مقدس، شب نیمه شعبان
مبارکه در فارسی مونث مبارک: همایون فرخ و گندم دراز خوشه مونث مبارک جمع مبارکات: این طبقه بدر دولتخانه مبارکه جمع شده در برابر درگاه رحل اقامت انداختند. یا لیله مبارک قدم. هر شب از شبهای مقدس، شب نیمه شعبان