- مخادشه
- مخادشه و مخادشت در فارسی خراش، به ناخن خراشیدن خراشیدن یکدیگر را بناخنها، خراش
معنی مخادشه - جستجوی لغت در جدول جو
- مخادشه
- یکدیگر را خراشیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مخادعه و مخادعت در فارسی: فریبکاری، دو رنگی دو رویی یکدیگر را فریب دادن حیله کردن، ظاهر کردن خلاف آنچه را که در دل دارند، فریب حیله نیرنگ جمع مخادعات
خراشیدن یکدیگر را بناخنها، خراش
رزم، دشمنی
داد و ستد، هم گهولی، گهولش
تاوان گیری
هم چندی
با هم دوستی صادقانه کردن
یکدیگر را فریب دادن، خدعه کردن
با هم ستیزه و گفتگو کردن، ستیزگی
پیکار کردن با یکدیگر، دشمنی کردن
خطر، خود را به خطر انداختن، خطرناک
برخورد کردن با کسی، یافتن و دیدن چیزی
با کسی چیزی بدل کردن، چیزی عوض چیز دیگر گرفتن
با کسی دوستی کردن، از روی اخلاص با کسی دوست شدن
نزاع و خصومت کردن، با هم جدال کردن، ستیزه، دشمنی، سورۀ پنجاه و هشتم قرآن کریم دارای بیست و دو آیه
به یکدیگر خوردن و همدیگر را کوفتن، به هم صدمه زدن
با هم سخن گفتن، گفتگو کردن، بازخواست کردن، جرّوبحث
خبر دادن، خبر گرفتن، مکالمه به وسیلۀ تلگراف یا تلفن
برابر کردن، هم وزن کردن دو چیز، اندازه گرفتن میان دو چیز، هم چندی
مال کسی را به زور ضبط کردن، جریمه و تاوان گرفتن، بازگیری، بازخواست
به یکدیگر حمله کردن سگان، به هم درافتادن، دشمنی و ستیزه کردن
فرو گرفتن ناگاه گرفتن
معاوضه، تاخت زدن پایاپای
مبادرت در فارسی: یازش، شتاب شتابی کردن، دلیری کردن، پیشی پیشی گرفتن پیشی گرفتن سبقت گرفتن، شتاب کردن تعجیل نمودن، اقدام بامری کردن، پیشی سبقت: ... پادشاهی را بمکان او مفاخرت است و دولت را بخدمت او مباردت، تعجیل شتاب، اقدام
مبادات در فارسی: آشکار کردن نمایاندن، کین نمایی آشکار کردن دشمنی
متادبه در فارسی مونث متادب از ریشه پارسی ادب آموخته مونث متادب جمع متادبات
مونث متخادع جمع متخادعات
با هم سخن گفتن، گفتگو و مکالمه
پیکار سخت کردن با یکدیگر، خصومت، جدال، کشمکش
مخامره و مخامرت در فارسی در آمیزی نزدیکی آمیختن باهم نزدیک شدن با یکدیگر مخالطت کردن، آمیزش نزدیکی مخالطت
مخالفه و مخالفت در فارسی: همیستاری پتکار پتیا راکی نیسانی نا سازی دشمنی نا هنجاری خلاف کردن، دشمنی کردن: چون میان ما مخالفت ظاهر گشت... یا مخالف قیاص. آنست که کلمه ای مخالف قواعد صرفی و لغوی باشد مانند: بودنی بود می بیار اکنون رطل پرکن مگوی بیش سخون. (رودکی) گر بجان خرمی دو اسبه در آی ور بدل خوشندی خر اندر کش. (خاقانی)
مخالعه و مخالعت در فارسی: سر دادن (فرارودی) هلش: با پرداخت جدایی کردن زن و شوهر از هم با دادن مالی