با کسی فریب آوردن. (زوزنی). مخادعه. (تاج المصادر بیهقی). فریفتن کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فریفتن. (آنندراج). فریفتن کسی را و خدعه کردن. (ناظم الاطباء)
با کسی فریب آوردن. (زوزنی). مخادعه. (تاج المصادر بیهقی). فریفتن کسی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). فریفتن. (آنندراج). فریفتن کسی را و خدعه کردن. (ناظم الاطباء)
از ’خ ل ل’، با کسی دوستی گرفتن. (زوزنی). با کسی دوستی کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). دوستی کردن با هم. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). اظهار دوستی. ج، مخالاّ ت. (ناظم الاطباء)
از ’خ ل ل’، با کسی دوستی گرفتن. (زوزنی). با کسی دوستی کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). دوستی کردن با هم. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). اظهار دوستی. ج، مُخالاّ ت. (ناظم الاطباء)
کشش و کارزار کردن با کسی. قتال. قیتال. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، از نیکی دور گردانیدن خدای کسانی را و ملعون گردانیدن ایشان و گویند قاتلهم اﷲ. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). قاتله اﷲ، خدای او را دشمن دارد و بر او لعنت کند. (از اقرب الموارد) ، قاتله اﷲ ما اشعره، ظاهر این عبارت مخالف معنی حقیقی آن است، زیرا مراد از آن مدح است نه نفرین. (از اقرب الموارد). و این عبارت را در مقام شگفتی گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از معجم متن اللغه)
کشش و کارزار کردن با کسی. قِتال. قیتال. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) ، از نیکی دور گردانیدن خدای کسانی را و ملعون گردانیدن ایشان و گویند قاتلهم اﷲ. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). قاتله اﷲ، خدای او را دشمن دارد و بر او لعنت کند. (از اقرب الموارد) ، قاتله اﷲ ما اشعره، ظاهر این عبارت مخالف معنی حقیقی آن است، زیرا مراد از آن مدح است نه نفرین. (از اقرب الموارد). و این عبارت را در مقام شگفتی گویند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از معجم متن اللغه)
مأخوذ از تازی، جنگ. پیکار. نبرد. جدال. خونریزی. کشتار. (از ناظم الاطباء). مقاتله. کشت و کشتار. زد و خورد. قتال. محاربه. مواقعه. مناجزه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : سیمجوریان از نشابور بیایند و با الپتگین مقابله و مقاتله کنند. (چهارمقاله ص 23). او چون فحل مست سر در مقاتله نهاده. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1تهران ص 351). تا مقاتله و مقابله با من در خاطر گذراند. (انوار سهیلی). عبیدالله بن مسعده... جامه های او را در بر کرده به مقاتله شاه مردان شتافت. (حبیب السیرچ خیام ج 1 ص 547). صعصعه بن صوحان بانگ بر وی زده، گفت: به سزا و جزای خود برساد که چون تو سگی را به مقاتلۀ خیرالعباد فرستاد. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 548). معاویه جواب داد که من به مقاتله کسی رفتم که در شجاعت کم از اشتر نیست. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 549). - مقاتله کردن، با هم جنگ کردن. با یکدیگر کارزار کردن. کشتار کردن: مقاتله و پیکار کنید با گروهی که پیرامن شمایند از کافران. (ظفرنامۀ یزدی)
مأخوذ از تازی، جنگ. پیکار. نبرد. جدال. خونریزی. کشتار. (از ناظم الاطباء). مقاتله. کشت و کشتار. زد و خورد. قتال. محاربه. مواقعه. مناجزه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : سیمجوریان از نشابور بیایند و با الپتگین مقابله و مقاتله کنند. (چهارمقاله ص 23). او چون فحل مست سر در مقاتله نهاده. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1تهران ص 351). تا مقاتله و مقابله با من در خاطر گذراند. (انوار سهیلی). عبیدالله بن مسعده... جامه های او را در بر کرده به مقاتله شاه مردان شتافت. (حبیب السیرچ خیام ج 1 ص 547). صعصعه بن صوحان بانگ بر وی زده، گفت: به سزا و جزای خود برساد که چون تو سگی را به مقاتلۀ خیرالعباد فرستاد. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 548). معاویه جواب داد که من به مقاتله کسی رفتم که در شجاعت کم از اشتر نیست. (حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 549). - مقاتله کردن، با هم جنگ کردن. با یکدیگر کارزار کردن. کشتار کردن: مقاتله و پیکار کنید با گروهی که پیرامن شمایند از کافران. (ظفرنامۀ یزدی)
کاتله اﷲ مکاتله، از نیکی دور دارد او را خدای و ملعون گرداند او را خدای. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، خدای او را بکشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به مکاتعه شود
کاتله اﷲ مکاتله، از نیکی دور دارد او را خدای و ملعون گرداند او را خدای. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج) ، خدای او را بکشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به مکاتعه شود
امیدوار شدن به باریدن. (تاج المصادر بیهقی). آمادۀ باریدن شدن آسمان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ،... نبرد کردن با کسی. (تاج المصادربیهقی). برابری و نبرد کردن با هم در کاری. (منتهی الاب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
امیدوار شدن به باریدن. (تاج المصادر بیهقی). آمادۀ باریدن شدن آسمان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) ،... نبرد کردن با کسی. (تاج المصادربیهقی). برابری و نبرد کردن با هم در کاری. (منتهی الاب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)