جدول جو
جدول جو

معنی محمولات - جستجوی لغت در جدول جو

محمولات
(مَ)
جمع واژۀ محموله. بارهای برداشته شده که از جایی به جایی برده شود. کالای تجارتی. بارها: آن امانت بسپردند و محمولاتی که داشتند به... رسانیدند. (ترجمه تاریخ یمینی). بیضه های عنبر و اوانی زر و سیم... و دیگر محمولات دیار هند. (ترجمه تاریخ یمینی) ، نزد طبیبان داروهایی را نامند که در هنگام بیماری شرم زنان و دبر مانند شیاف و امثال آن بکار برند. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
محمولات
جمع محموله، بارها جمع محموله (محمول) بار برداشته شده ها، بار ها
تصویری از محمولات
تصویر محمولات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از معقولات
تصویر معقولات
اموری که به وسیلۀ عقل ادراک می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محظورات
تصویر محظورات
محذورات، دشواری ها، مشکلات، گرفتاری ها، پیشامدهای ناگوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محذورات
تصویر محذورات
دشواری ها، مشکلات، گرفتاری ها، پیشامدهای ناگوار
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
جمع واژۀ محصوله. رجوع به محصوله شود، غله و بار و حاصل کشتزارها و میوجات. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حُ)
جمع واژۀ حمول. رجوع به حمول شود، جمع واژۀ حموله: از مختلفات سلاح ها و آلات دیگر تا درفش و سوزن و حبال و مراکب و حمولات از براذین و جمال تعیین کنند. (جهانگشای جوینی). و از گله ها و رمه ها مراکب و حمولات گزیده بکشیدند. (جهانگشای جوینی). رجوع به حموله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از محذوفات
تصویر محذوفات
جمع محذوفه، کاستگان بریدگان جمع محذوفه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محذوره، ترسناک ها پرهیز شدگان جنگ ها جمع محذوره (محذور) : دور شده ها: پرهیز شده ها، موانع، مشقات گرفتاریها: یکدیگر را در مهالک و محذورات معین و یاور بودند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محدودات
تصویر محدودات
جمع محدوده، دیوار بندان سامانداران مرزین ها جمع محدوده (محدود)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محجوبات
تصویر محجوبات
جمع محجوبه، پردگیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتویات
تصویر محتویات
جمع محتویه، فروستان جمع محتویه (محتوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محبوبات
تصویر محبوبات
جمع محبوبه، تازان دلداران ریکایان جمع محبوبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتومات
تصویر محتومات
جمع محتومه (محتوم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محوومات
تصویر محوومات
از خود بیخود شده
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محفوظه (محفوظ) حفظ شده ها (زنان)، حفظ کرده ها بیاد داشته ها: اما بیشتر محفوظات استاد از گفتار متقدمان پارسی و تازی بود
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محظوره (محظور) : اگر همه در امور دولت محظورات لازم آمدی روز تفقدی هر روز هفته انعام و احسانی درباره ایشان بلاتوقف بظهر میاید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محصورات
تصویر محصورات
جمع محصوره، گرد گرفتگان ورتکان بن بست ها جمع محصوره
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محسوسه، سهشی ها سهشیان دشستگان مرغوا ها جمع محسوسه (محسوس) اموری که بحواس ظاهره ادراک شوند و آنها شامل پنج قسمند: مذوقات مشمومات ملموسات مبصرات مسموعات: و نیز همه حسها محسوسات خود را باز یک حس عام مرهمه را دهند یا نه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاورات
تصویر محاورات
جمع محاورت (محاوره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمثلات
تصویر متمثلات
جمع متمثله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتملات
تصویر محتملات
جمع محتمله (محتمل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجعولات
تصویر مجعولات
جمع مجعوله، ساختگی ها جمع مجعوله (مجعول)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجهولات
تصویر مجهولات
جمع مجهوله (مجهول)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحملات
تصویر متحملات
جمع متحمله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبذولات
تصویر مبذولات
جمع مبذوله، بخشیده ها پذیرفته ها جمع مبذوله (مبذول)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ماکوله، خوارتارها خوردنی ها جمع ماکوله: خورده شده ها، خوردنیها: انواع ماکولات و مشروبات روی سفره حاضر بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیلات
تصویر تحمیلات
پیغام ها سر بارها سربار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بنگرید به معموله انجامیده ها رواگ ها ساخته ها جمع معموله (معمول) عمل شده ها، متداولات، مصنوعات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محصوله، فرآورده ها میوکان جمع محصوله (محصول) غله و بار و حاصل کشتزارها و میوه جات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محلولات
تصویر محلولات
جمع محلوله، آبیدگان جمع محوله (محلول)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متمولات
تصویر متمولات
جمع متموله
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مرسوله (مرسول) : مرسولات پستی. توضیح این کلمه در عربی نیامده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتویات
تصویر محتویات
درونمایه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محصولات
تصویر محصولات
فرآورده ها
فرهنگ واژه فارسی سره