جدول جو
جدول جو

معنی محظورات

محظورات
محذورات، دشواری ها، مشکلات، گرفتاری ها، پیشامدهای ناگوار
تصویری از محظورات
تصویر محظورات
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با محظورات

محظورات

محظورات
جمع محظوره (محظور) : اگر همه در امور دولت محظورات لازم آمدی روز تفقدی هر روز هفته انعام و احسانی درباره ایشان بلاتوقف بظهر میاید
فرهنگ لغت هوشیار

محظورات

محظورات
جَمعِ واژۀ محظوره. چیزهای حرام و ناروا و غیرمشروع. یقال: الضرورات تبیح المحظورات. (ناظم الاطباء) : راه تظاهر به خمر و زمر و محظورات شرع بربست. (ترجمه تاریخ یمینی). اگر همه درامور دولت محظورات لازم آمدی... (عالم آرای عباسی)
لغت نامه دهخدا

محذورات

محذورات
دشواری ها، مشکلات، گرفتاری ها، پیشامدهای ناگوار
محذورات
فرهنگ فارسی عمید

محذورات

محذورات
جمع محذوره، ترسناک ها پرهیز شدگان جنگ ها جمع محذوره (محذور) : دور شده ها: پرهیز شده ها، موانع، مشقات گرفتاریها: یکدیگر را در مهالک و محذورات معین و یاور بودند
فرهنگ لغت هوشیار

محصورات

محصورات
جمع محصوره، گرد گرفتگان ورتکان بن بست ها جمع محصوره
محصورات
فرهنگ لغت هوشیار

محصورات

محصورات
جَمعِ واژۀ محصوره.
- محصورات اربعه، موجبۀ کلیه، سالبۀ کلیه، موجبۀ جزئیه و سالبۀجزئیه. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به موجبه... شود
لغت نامه دهخدا

محذورات

محذورات
جَمعِ واژۀ محذوره. رجوع به محذوره شود: یکدیگر را در مهالک و محذورات معین و یاور بودند. (ناسخ التواریخ ج 2 ص 90)
لغت نامه دهخدا