جمع واژۀ محمودی. خطاب و نسبتی که به گروه منتسب و مرتبط به سلطان محمود غزنوی در دوران سلطنت مسعود غزنوی می دادند. مرادف پدریان. مقابل مسعودیان. رجوع به تاریخ بیهقی شود
جَمعِ واژۀ محمودی. خطاب و نسبتی که به گروه منتسب و مرتبط به سلطان محمود غزنوی در دوران سلطنت مسعود غزنوی می دادند. مرادف پدریان. مقابل مسعودیان. رجوع به تاریخ بیهقی شود
منسوب به مطلق محمود، منسوب به محمود که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی) ، منسوب به محمود غزنوی. رجوع به غزنویان شود، نوعی سکۀ نقره. (از آنندراج). قسمی از مسکوک. (ناظم الاطباء)
منسوب به مطلق محمود، منسوب به محمود که نام اجدادی است. (از انساب سمعانی) ، منسوب به محمود غزنوی. رجوع به غزنویان شود، نوعی سکۀ نقره. (از آنندراج). قسمی از مسکوک. (ناظم الاطباء)
دهی است از دهستان نبت بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار، واقع در 110هزارگزی باختر نیکشهر کنار راه مالرو نبت به فنوج با 300 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان نبت بخش نیکشهر شهرستان چاه بهار، واقع در 110هزارگزی باختر نیکشهر کنار راه مالرو نبت به فنوج با 300 تن سکنه. آب آن از رودخانه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان حومه خاوری شهرستان رفسنجان، واقع در 16هزارگزی شمال رفسنجان و 18هزارگزی شمال شوسۀ رفسنجان به کرمان با 139 تن سکنه. آب آن از قنات وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان حومه خاوری شهرستان رفسنجان، واقع در 16هزارگزی شمال رفسنجان و 18هزارگزی شمال شوسۀ رفسنجان به کرمان با 139 تن سکنه. آب آن از قنات وراه آن فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان کرانی شهرستانی بیجار، واقع در 12 هزارگزی شمال باختر حسن آباد سوگند و 2 هزارگزی قزل تپه با 215 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان کرانی شهرستانی بیجار، واقع در 12 هزارگزی شمال باختر حسن آباد سوگند و 2 هزارگزی قزل تپه با 215 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
جمع واژۀ میمونی، منسوب به گل میمون. تیره ای از گیاهان دولپه ای پیوسته گل برگ که جنس ها و انواعش چندان زیاده نیست و تمام آنهابه صورت علفهای بالنسبه کوچکی هستند که بعضی از آنها ریشه دائمی دارند. گلهای آنها نامنظم و دارای پنج کاسبرگ بهم چسبیده است و جام گل نیز دارای پنج گلبرگ است که به یکدیگر متصل شده لوله ای دراز میسازند که در بالای آن دو لبه است. لبۀ بالا دارای دو قطعۀ بلندتر و لبۀ زیرین دارای سه قطعۀکوتاهتر است و وضع آن بطریقی است که تقریباً پوزۀ حیوانی شبیه به میمون را مینماید (که سبب وجه تسمیه هم شده است). و چون جام گل را از دو پهلو فشار دهند دهان آن بازمیشود. شمارۀ پرچمها در جنسهای مختلف این تیره متفاوت است. در بعضی جنسها پنج و در بعضی چهار و در برخی دو پرچم است که به سطح داخلی گلبرگها میچسبند. تخمدان آن ها دوخانه ای و میوۀ آنها در هر خانه دانه های بسیار دارد که بواسطۀ دو شکاف از بالا خارج میشوند. از معروفترین جنسهای این تیره گل میمون است که یکی از گلهای زینتی است. رجوع به میمون (گل) شود. دیگر از جنسهای دیگر این تیره گل کتانی و سیزاب و گل جالیز و گل انگشتانه و گل ماهور است. (از گیاه شناسی گل گلاب)
جَمعِ واژۀ میمونی، منسوب به گل میمون. تیره ای از گیاهان دولپه ای پیوسته گل برگ که جنس ها و انواعش چندان زیاده نیست و تمام آنهابه صورت علفهای بالنسبه کوچکی هستند که بعضی از آنها ریشه دائمی دارند. گلهای آنها نامنظم و دارای پنج کاسبرگ بهم چسبیده است و جام گل نیز دارای پنج گلبرگ است که به یکدیگر متصل شده لوله ای دراز میسازند که در بالای آن دو لبه است. لبۀ بالا دارای دو قطعۀ بلندتر و لبۀ زیرین دارای سه قطعۀکوتاهتر است و وضع آن بطریقی است که تقریباً پوزۀ حیوانی شبیه به میمون را مینماید (که سبب وجه تسمیه هم شده است). و چون جام گل را از دو پهلو فشار دهند دهان آن بازمیشود. شمارۀ پرچمها در جنسهای مختلف این تیره متفاوت است. در بعضی جنسها پنج و در بعضی چهار و در برخی دو پرچم است که به سطح داخلی گلبرگها میچسبند. تخمدان آن ها دوخانه ای و میوۀ آنها در هر خانه دانه های بسیار دارد که بواسطۀ دو شکاف از بالا خارج میشوند. از معروفترین جنسهای این تیره گل میمون است که یکی از گلهای زینتی است. رجوع به میمون (گل) شود. دیگر از جنسهای دیگر این تیره گل کتانی و سیزاب و گل جالیز و گل انگشتانه و گل ماهور است. (از گیاه شناسی گل گلاب)
دهی است از دهستان گسکرات بخش صومعه سرا از شهرستان فومن، واقع در 13هزارگزی شمال باختری صومعه سرا متصل به طاهرگوراب با 222 تن سکنه. آب آن از رود خانه ماسال و راه آن مالرو است. رودخانه از بین این ده و طاهر گوراب میگذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان گسکرات بخش صومعه سرا از شهرستان فومن، واقع در 13هزارگزی شمال باختری صومعه سرا متصل به طاهرگوراب با 222 تن سکنه. آب آن از رود خانه ماسال و راه آن مالرو است. رودخانه از بین این ده و طاهر گوراب میگذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
ابن ابراهیم چهارمین از سلاطین شرقی جونپور (844- 861 هجری قمری). (ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 279) پنجمین از امرای درانی افغانستان (1216- 1218 ه. ق). (ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 302)
ابن ابراهیم چهارمین از سلاطین شرقی جونپور (844- 861 هجری قمری). (ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 279) پنجمین از امرای درانی افغانستان (1216- 1218 هَ. ق). (ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 302)
قومی از شبانکارگان. (فارسنامۀ ابن البلخی چ اروپا ص 167). ابن البلخی در مورد ایشان چنین آورده است: قومی مجهول اند بی اصل و ایشان را فضلویه برکشید و قلعۀ سهاره بدیشان داد و رکن الدوله خمارتکین اقطاعی اندک داده بود ایشان را و دو پسر را از آن شاهنشاه ری که او را مجدالدوله گفتندی، به اول عهد جلالی به فیروزآباد فرستاده بودند و آن جایگه به اقطاع بدیشان داده و امیرویه مسعودی که مقدم ایشان بود این دو پسر را بکشت و فیروزآباد به دست گرفت بعد از عهد جلالی و قومی شدند و پس بیشترین اعمال شاپور خوره به دست گرفت و قوی شد و پس از آن به روزگار ابوسعد کازرون تاختن برد و امیرویه را بکشت به شبیخون، و پسری داشت وشتاسف نام و به جانب حسویه پیوست و فیروزآباد بر وی مقرر داشت و چون اتابک چاولی به پارس آمد همگان را قمع کرد و از معروفان ایشان سیاه میل مانده است و تنی چند دو (کذا) از پسران ابوالهیج و دیگر اتباع اند. (فارسنامۀ ابن البلخی چ اروپا ص 167)
قومی از شبانکارگان. (فارسنامۀ ابن البلخی چ اروپا ص 167). ابن البلخی در مورد ایشان چنین آورده است: قومی مجهول اند بی اصل و ایشان را فضلویه برکشید و قلعۀ سهاره بدیشان داد و رکن الدوله خمارتکین اقطاعی اندک داده بود ایشان را و دو پسر را از آن شاهنشاه ری که او را مجدالدوله گفتندی، به اول عهد جلالی به فیروزآباد فرستاده بودند و آن جایگه به اقطاع بدیشان داده و امیرویه مسعودی که مقدم ایشان بود این دو پسر را بکشت و فیروزآباد به دست گرفت بعد از عهد جلالی و قومی شدند و پس بیشترین اعمال شاپور خوره به دست گرفت و قوی شد و پس از آن به روزگار ابوسعد کازرون تاختن برد و امیرویه را بکشت به شبیخون، و پسری داشت وشتاسف نام و به جانب حسویه پیوست و فیروزآباد بر وی مقرر داشت و چون اتابک چاولی به پارس آمد همگان را قمع کرد و از معروفان ایشان سیاه میل مانده است و تنی چند دو (کذا) از پسران ابوالهیج و دیگر اتباع اند. (فارسنامۀ ابن البلخی چ اروپا ص 167)
دهی است از دهستان ساری سوباسار بخش پلدشت شهرستان ماکو، واقع در 36هزارگزی باختری پلدشت و 7هزارگزی شمال راه ارابه رو قره تپه به ماکو با 20 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان ساری سوباسار بخش پلدشت شهرستان ماکو، واقع در 36هزارگزی باختری پلدشت و 7هزارگزی شمال راه ارابه رو قره تپه به ماکو با 20 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
بروجردی. از شاعران معاصر نصرآبادی صاحب تذکره است و نصرآبادی در حق وی گوید: بی تکلف سخنانی داشت که از نمکی خالی نبود. مدتی مقیم هند بود و سپس به اصفهان بازگشت. تخلص شعری او یتیم است و این دو بیت از اوست: من عاشقم و یار به کام دگران است چون غرّۀ شوال که ماه رمضان است. کوه غم بر دل نشست و آه سردی برنخاست آسمانی بر زمین افتاد و گردی برنخاست. (تذکرۀ نصرآبادی ص 395)
بروجردی. از شاعران معاصر نصرآبادی صاحب تذکره است و نصرآبادی در حق وی گوید: بی تکلف سخنانی داشت که از نمکی خالی نبود. مدتی مقیم هند بود و سپس به اصفهان بازگشت. تخلص شعری او یتیم است و این دو بیت از اوست: من عاشقم و یار به کام دگران است چون غُرّۀ شوال که ماه رمضان است. کوه غم بر دل نشست و آه سردی برنخاست آسمانی بر زمین افتاد و گردی برنخاست. (تذکرۀ نصرآبادی ص 395)