- محفوری
- نوعی فرش که در شهر محفور بافته می شد
معنی محفوری - جستجوی لغت در جدول جو
- محفوری
- ظاهراً مالی بوده که به مصادره و جریمه یا به عنوان طرح یا مالیات اجباری از کسی می گرفتند
- محفوری ((مَ))
- منسوب به محفور، فرش های مخصوص از قبیل زیلو و قطیفه خواب دار و غیره که در شهر «محفوره» می بافتند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محفوظ بودن نگهداشته شدن: پس محفوظی نوع و صورت نشان است که جوهر است و عدد جوهر یکی است هر چند بقسمت دواست از بهر آنک نوع را صورت یکی است و باز شخص محفوظ نیست
محفوری: زیلو آبچین گلیم که در (محفور) بافند
ویژگی فرش نقش برجسته، محفوری، کنده شده
در تازی نیامده آسه یی: مهره دویم گردن منسوب به محور، دومین مهره گردن آسه یی
حفر شده کنده، کسی که دندانهای وی خالی یا فرسوده شده، نوعی فرش: بساط غالی رومی فکنده ام دو سه جای در آن زمان که بسویی فکنده ام محفور. (فرخی)
Pivotal
crucial
kluczowy
ключевой
центральний
cruciaal
zentral
pivotal
cruciale
केंद्रीय
গুরুত্বপূর্ণ
penting
belirleyici
מרכזי
muhimu
محوريٌّ
محوری
تنگنا
با هم سخن گفتن، گفتگو کردن
کسی که عادت به کشیدن تریاک دارد