- محصنه
- زن شوهردار، ویژگی زنی که زناشویی کرده و دارای شوهر است
معنی محصنه - جستجوی لغت در جدول جو
- محصنه
- زن شوهر کرده
- محصنه ((مُ صَ نَ))
- زن شوهردار، جمع محصنات
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زیبا، زیبنده، نیکو، خوب، مقابل زشت، خوش نما، خوب رو، خوشگل
مونث متحصن
محصله در فارسی مونث محصل دانش آموز شاگرد: زن مونث محصل: حاصل کرده شده، نتیجه کلام ماحصل. یا قضیه محصله. قضیه ای است که حرف نفی جز موضوع و یا محمول آن نشده باشد و دلالت بر نفی نسبت کند و قضیه بسیطه نیز خوانند و چون با حرف سلب مرکب شود و حرف سلب جز محمول یا موضوع و یا هر دو طرف شود قضیه را معدوله خوانند و دلالت بر دفع نسبت نکند اگر جز موضوع باشد معدوله الموضوع و اگر جز محمول تنها باشد معدوله المحمول واگر جز هر دو باشد معدوله الطرفین خوانند. مثال محصله: انسان جماد نیست مثال معدوله الموضوع: غیر انسان متفکر نیست. و مثال معدوله المحمول: جماد غیر متفرک است. مونث محصل: دختر یا زنی که باموختن علم و ادب مشغولست جمع محصلات
سنگریزه دار
محسنه در فارسی مونث محسن ستوده نیک محسنه در فارسی مونث محسن دهشمند: زن مونث محسن. زن احسان شده، خوبی نیکی، صفت خوب خصلت نیک جمع محسنات. مونث محسن زن نیکو کار و احسان کننده جمع محسنات
ویژگی مردی که زن گرفته، مرد زن دار
محنه و محنت در فارسی اوز مایش آزمایش، لگ رنج جسک مست این واژه به نادرست در صحاح الفرس برابر با گله آمده با این گواه از لبیبی: ای از ستیهش تو همه مردمان به مست که خود آرش رنج را می رساند آزمایش، رنج: هر چه بلا و محنت است آنرا پوشیده دارد، جمع محن. یا ایام (دورهء) محنت. (کلام)، سالهایی است که مردم را بمساله خلق قرآن امتحان میکردند. اگر قرآن را مخلوق میدانستند رها میساختند والا به تعذیب ایشان می پرداختند. مامون بسال 218 ه. ق. فرمانی برای اسحاق بن ابراهیم نوشت که باید قاضیان و گواهان و محدثان را بقرآن آزمایش کند. هر کس قرآن را مخلوق داند رها سازد و هر که جز آن گوید بوی گزارش دهد تا رای خود را درباره او بفرماید. گروهی از روی عقیدت یا بیم به مخلوق بودن قرآن گواهی دادند و گروهی که آنرا مخلوق ندانستند یا سکوت کردند گرفتار شکنجه ها شدند یا بقتل رسیدند و این امر تا ایام متوکل ادامه داشت
مرد زن گرفته و نکاح کرده
در فقه زنا با زن شوهردار