- محصلین (مُ حَصْ صِ)
ج محصّل (در حالت نصبی و جری). رجوع به محصل شود
معنی محصلین - جستجوی لغت در جدول جو
- محصلین
جمع محصل، باژ ستانان دانش آموزان: مرد جمع محصل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مُ صِ)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ محصن (در حالت نصبی و جری) : و احل لکم ماوراء ذلکم ان تبتغوا باموالکم محصنین غیرمسافحین. (قرآن 24/4). اذا آتیتموهن اجورهن محصنین غیرمسافحین. (قرآن 5/5). رجوع به محصن شود
(مُ حَصْ صِ)
لغت نامه دهخدا
عمل محصل. کار و شغل و مأموریت محصل در اجرای کار. (ناظم الاطباء). رجوع به محصّل و تذکرهالملوک (ص 10) شود، ابرام و پافشاری و سختگیری در اجرای امری، دانشجو بودن. طالب علم بودن
(مُ صَلْ لی)
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ مصلی. نمازگزاران نمازخوانان: فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون. (قرآن 4/107- 5). و رجوع به مصلی شود
جمع محرر، نویسندگان آزاد کنندگان زدایندگان جمع محرر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محرق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع محرف در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محرض در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع محرض در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محرص در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع محرص در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محقق، ویجوستاران پر وهانگران باز جویان جمع محقق در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محبر، خوشنویسان سخن آرایان جمع محبر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مخلص، یکرنگان پاکبازان جمع مخلص در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : مدرس شد عباد مخلصین را سبق داد از حقیقت مرسلین را. (عطار. اسرارنامه) جمع مخلص در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع محصور، ور تکان باز داشتگان هنجمانان جمع محصور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
همچون محصلان مانند شاگردان، اجرت و مزدی که بفراهم آورنده مالیات و خراج دهند
جمع محرک، بر انگیختگان، جمع محرک، انگیختاران جنبانندگان جمع محرک در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع محرک در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
تثنیه متصل، دو چیز باشند که دو طرف ایشان متلازم باشد چون دو خط که محیط باشند به زاویه. گاه باشد که اتصال را اطلاق کنند بر معانی دیگر مقابل انفصال
جمع متحصن، دژ پناهان بست نشینان جمع متحصن در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
جمع متحمل، برد باران ساز گاران جمع متحمل در حالت نصبی وجری (در فارسی مراعات نکنند)
جمع مبصر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع مبصر در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مبطل، پترانگران جمع مبطل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
جمع مبدل، ور تیدگان جمع مبدل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع مبدل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
نوعی شیرینی. طرز تهیه 100- گرم قند و 10 گرم آرد و 3 عدد تخم مرغ و یک قاشق آب بهار نارنج با 100 گرم کره خمیر روانی ترتیب دهند و قالب مخصوص مادلن را چرب کرده از مواد فوق پرکنند و بپزند
جمع محصن در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)، جمع محصن در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
لقب حضرت علی (ع) پیشوای گروه سپید جبهه گان و دست و پای سفیدان از کثرت وضو و مسح
جمع محللل، روا گران گوار انگیزان جمع محلل در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
