جدول جو
جدول جو

معنی محتم - جستجوی لغت در جدول جو

محتم
(مُ تَم م)
نعت مفعولی از احتمام. اندوهگین شونده به شب و به خواب نرونده از اندوه. (از منتهی الارب). متفکر و مضطرب و اندوهگین و ناتوان از بیخوابی. (ناظم الاطباء). و رجوع به محتمم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محتمل
تصویر محتمل
امری که وقوع آن حدس زده شده باشد، دارای احتمال
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ)
نعت فاعلی از احتماء. پرهیزکننده و نگهدارنده خود را. (آنندراج). کسی که احتراز میکند و پرهیز مینماید و خود را بازمیدارد. پرهیزکننده، عاقبت اندیش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
نعت فاعلی از احتماس. دو خروس با هم جنگ کننده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). محتمش. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
نعت فاعلی از احتماش. دو خروس با هم جنگ کننده. محتمس. (ناظم الاطباء) ، برافروزنده از خشم. (از منتهی الارب). برافروخته شدۀ از خشم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَ)
نعت مفعولی از احتمال. احتمال کرده شده. (غیاث) (آنندراج). احتمال داشته شده. تحمل کرده شده. (ناظم الاطباء). تحمل شده.
- نامحتمل، غیرقابل تحمل. که نتوان تحمل کرد. که نتوان بر خود هموار نمود:
خیزم به روم که صبرنامحتمل است
جان در قدمش کنم که آرام دل است.
سعدی.
، مشکوک و شبهه ناک و مظنون، مبهم و ممکن. (ناظم الاطباء). که تواند بود. که شاید بود. لعل ّ. ممکن است. (یادداشت مرحوم دهخدا) : محتمل است آنکه یکی را از درویشان نفس نافرمان قضای شهوت خواهد. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
نعت فاعلی از احتمال. بردارندۀ چیزی به سر و پشت. (از منتهی الارب). بردارندۀ بار. (ناظم الاطباء) ، بر گردن گیرنده چیزی را و شکرکننده. (از منتهی الارب). کسی که برگردن خود میگیرد کاری را. (ناظم الاطباء) ، برده خرنده. (منتهی الارب). خریدار اسیر و برده، کسی که از خانه بیرون میرود. (ناظم الاطباء) ، خشم گیرنده و برافروخته گردنده. (از منتهی الارب). خشمناک و افروخته. (ناظم الاطباء) ، صابر و شکیبا. (ناظم الاطباء) ، پذیرنده. تاب آورنده. قبول کننده. تحمل کننده: و تصدیق اخباری که محتمل صدق و کذب باشد. (کلیله و دمنه) ، معقول، منتظر، ممکن. دارای احتمال. (ناظم الاطباء).
- محتمل الوقوع، چیزی که وقوع آن را نگرانند. (ناظم الاطباء).
، مشکوک فیه. (از کشاف اصطلاحات الفنون). مشکوک. شبهه ناک. مظنون. (ناظم الاطباء) ، حامل. حمل کننده:
محتمل مرقد تو فرقدین
متصل مسند تو شعریان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
اندوهگین شونده. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَمْ مَ)
چشم بی خواب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مِ)
سخت گرم: یوم محتمد، روز سخت گرم. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
احتمال کرده شده، تحمل کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
((مُ تَ مَ))
احتمال داشته شده، تحمل کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
شایمند
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
محتملٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
Plausible, Presumptive, Probable, Likely
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
probable, plausible, présomptif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
ймовірний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
มีแนวโน้ม , น่าเชื่อถือ , สมมุติ , น่าจะเป็น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
provável, plausível, presumível
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
wahrscheinlich, plausibel, vermutend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
prawdopodobny, przypuszczalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
вероятный , правдоподобный , предполагаемый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
ممکنہ , ممکن , فرضی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
ありそうな , もっともらしい , 仮定された , 可能性がある
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
inawezekana, inayoweza kudhaniwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
waarschijnlijk, aannemelijk, vermoedelijk
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
可能的 , 可信的 , 假定的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
סביר , סביר , משוער
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
가능성 있는 , 그럴듯한 , 추정되는
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
muhtemel, olası, varsayılan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
সম্ভাব্য , সম্ভাব্য , অনুমানযোগ্য , সম্ভাব্য
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
संभावना , संभाव्य , अनुमानित , संभावित
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
probabile, plausibile, presuntivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
probable, plausible, presuntivo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از محتمل
تصویر محتمل
mungkin, masuk akal, diduga
دیکشنری فارسی به اندونزیایی