نعت مفعولی از احتمام. اندوهگین شونده به شب و به خواب نرونده از اندوه. (از منتهی الارب). متفکر و مضطرب و اندوهگین و ناتوان از بیخوابی. (ناظم الاطباء). و رجوع به محتمم شود
نعت مفعولی از احتمام. اندوهگین شونده به شب و به خواب نرونده از اندوه. (از منتهی الارب). متفکر و مضطرب و اندوهگین و ناتوان از بیخوابی. (ناظم الاطباء). و رجوع به محتمم شود
نعت فاعلی از احتماء. پرهیزکننده و نگهدارنده خود را. (آنندراج). کسی که احتراز میکند و پرهیز مینماید و خود را بازمیدارد. پرهیزکننده، عاقبت اندیش. (ناظم الاطباء)
نعت فاعلی از احتماء. پرهیزکننده و نگهدارنده خود را. (آنندراج). کسی که احتراز میکند و پرهیز مینماید و خود را بازمیدارد. پرهیزکننده، عاقبت اندیش. (ناظم الاطباء)
نعت مفعولی از احتمال. احتمال کرده شده. (غیاث) (آنندراج). احتمال داشته شده. تحمل کرده شده. (ناظم الاطباء). تحمل شده. - نامحتمل، غیرقابل تحمل. که نتوان تحمل کرد. که نتوان بر خود هموار نمود: خیزم به روم که صبرنامحتمل است جان در قدمش کنم که آرام دل است. سعدی. ، مشکوک و شبهه ناک و مظنون، مبهم و ممکن. (ناظم الاطباء). که تواند بود. که شاید بود. لعل ّ. ممکن است. (یادداشت مرحوم دهخدا) : محتمل است آنکه یکی را از درویشان نفس نافرمان قضای شهوت خواهد. (گلستان)
نعت مفعولی از احتمال. احتمال کرده شده. (غیاث) (آنندراج). احتمال داشته شده. تحمل کرده شده. (ناظم الاطباء). تحمل شده. - نامحتمل، غیرقابل تحمل. که نتوان تحمل کرد. که نتوان بر خود هموار نمود: خیزم به روم که صبرنامحتمل است جان در قدمش کنم که آرام دل است. سعدی. ، مشکوک و شبهه ناک و مظنون، مبهم و ممکن. (ناظم الاطباء). که تواند بود. که شاید بود. لَعَل َّ. ممکن است. (یادداشت مرحوم دهخدا) : محتمل است آنکه یکی را از درویشان نفس نافرمان قضای شهوت خواهد. (گلستان)
نعت فاعلی از احتمال. بردارندۀ چیزی به سر و پشت. (از منتهی الارب). بردارندۀ بار. (ناظم الاطباء) ، بر گردن گیرنده چیزی را و شکرکننده. (از منتهی الارب). کسی که برگردن خود میگیرد کاری را. (ناظم الاطباء) ، برده خرنده. (منتهی الارب). خریدار اسیر و برده، کسی که از خانه بیرون میرود. (ناظم الاطباء) ، خشم گیرنده و برافروخته گردنده. (از منتهی الارب). خشمناک و افروخته. (ناظم الاطباء) ، صابر و شکیبا. (ناظم الاطباء) ، پذیرنده. تاب آورنده. قبول کننده. تحمل کننده: و تصدیق اخباری که محتمل صدق و کذب باشد. (کلیله و دمنه) ، معقول، منتظر، ممکن. دارای احتمال. (ناظم الاطباء). - محتمل الوقوع، چیزی که وقوع آن را نگرانند. (ناظم الاطباء). ، مشکوک فیه. (از کشاف اصطلاحات الفنون). مشکوک. شبهه ناک. مظنون. (ناظم الاطباء) ، حامل. حمل کننده: محتمل مرقد تو فرقدین متصل مسند تو شعریان. خاقانی
نعت فاعلی از احتمال. بردارندۀ چیزی به سر و پشت. (از منتهی الارب). بردارندۀ بار. (ناظم الاطباء) ، بر گردن گیرنده چیزی را و شکرکننده. (از منتهی الارب). کسی که برگردن خود میگیرد کاری را. (ناظم الاطباء) ، برده خرنده. (منتهی الارب). خریدار اسیر و برده، کسی که از خانه بیرون میرود. (ناظم الاطباء) ، خشم گیرنده و برافروخته گردنده. (از منتهی الارب). خشمناک و افروخته. (ناظم الاطباء) ، صابر و شکیبا. (ناظم الاطباء) ، پذیرنده. تاب آورنده. قبول کننده. تحمل کننده: و تصدیق اخباری که محتمل صدق و کذب باشد. (کلیله و دمنه) ، معقول، منتظر، ممکن. دارای احتمال. (ناظم الاطباء). - محتمل الوقوع، چیزی که وقوع آن را نگرانند. (ناظم الاطباء). ، مشکوک فیه. (از کشاف اصطلاحات الفنون). مشکوک. شبهه ناک. مظنون. (ناظم الاطباء) ، حامل. حمل کننده: محتمل مرقد تو فرقدین متصل مسند تو شعریان. خاقانی