جدول جو
جدول جو

معنی محتدمات - جستجوی لغت در جدول جو

محتدمات
(مُ تَ دِ)
جمع واژۀ محتدمه: ایام محتدمات، روزهای سخت گرم. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محاکمات
تصویر محاکمات
محاکمه، با کسی به دادگاه رفتن و بر هم اقامه دعوی کردن، دادرسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محدثات
تصویر محدثات
همۀ موجوداتی که در زمین و آسمان و فضای کیهانی وجود دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محرمات
تصویر محرمات
چیز های حرام شده، زنان حرم سرا، پارچۀ خط دار رنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محامات
تصویر محامات
از کسی دفاع کردن، پشتیبانی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ دِ)
جمع واژۀ معتدله. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به معتدله شود.
- ایام معتدلات، روزهای خوش و طیب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مکتومه. رجوع به مکتومه شود، رازها و سرها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ)
جمع واژۀ مصادمه. (یادداشت مؤلف). رجوع به مصادمه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ دَ)
جمع واژۀ محادثه و رجوع به محادثه شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ جِ)
جمع واژۀ محتجبه. زنان پرده نشین. (غیاث) (آنندراج). رجوع به محتجبه شود
لغت نامه دهخدا
(نِ اَ تَ)
با احترام. در حال احترام. رجوع به احترام و محترم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ کَ)
جمع واژۀ محاکمه، بمعنی رفع نمودن خصومت. (غیاث) (آنندراج). دیوان عدالت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ حَتْ تِ)
واجب شوندگان. (آنندراج) (غیاث). جمع واژۀ متحتمه. و رجوع به متحتم شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ وَ)
جمع واژۀ محتوی. رجوع به محتوی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ مَ / مِ)
جمع واژۀ محتمل. چیزهای مظنون و ممکن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ رَ)
جمع محترمه. زنان باحرمت. زنان بااحترام. (ناظم الاطباء). زنان بزرگوار
لغت نامه دهخدا
تصویری از مصادمات
تصویر مصادمات
جمع مصادمه، به هم زدن ها، به هم خوردن ها،کوست ها، همکوبی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحتمات
تصویر متحتمات
جمع متحتمه، بایستگان جمع متحتمه، جمع متحتمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متممات
تصویر متممات
جمع متممه، پر گران پرداختاران رسا کنندگان پیوست ها جمع متممه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحدات
تصویر متحدات
جمع متحده، همیوختان هم پیوندان جمع متحده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتومات
تصویر محتومات
جمع محتومه (محتوم)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع احتمال یا حساب احتمات بر روی امکان وقوع پیشامدی یا صورت گرفتن کاری حساب کردن و احتمالهای کار را بحساب آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستخدمات
تصویر مستخدمات
جمع مستخدمه جمع مستخدمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبتدعات
تصویر مبتدعات
جمع مبتدعه، نو گذاران نو آوران جمع مبتدعه (مبتدع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متقدمات
تصویر متقدمات
جمع متقدمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاکمات
تصویر محاکمات
رفع نمودن خصومت، دیوان عدالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتملات
تصویر محتملات
جمع محتمله (محتمل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محتویات
تصویر محتویات
جمع محتویه، فروستان جمع محتویه (محتوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محوومات
تصویر محوومات
از خود بیخود شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتسمات
تصویر مرتسمات
جمع مرتسمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محترمات
تصویر محترمات
زنان با حرمت، زنان بزرگوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متهمات
تصویر متهمات
جمع متهمه، پسماران چفته مندان جمع متهمه، جمع متهمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محرمات
تصویر محرمات
بازدارندگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محتویات
تصویر محتویات
درونمایه
فرهنگ واژه فارسی سره
مضامین، مطالب، مفاهیم، محتواها
فرهنگ واژه مترادف متضاد