- محتال
- حیله کننده، حیله گر، فریبنده، مکر کننده
معنی محتال - جستجوی لغت در جدول جو
- محتال
- حیله گر
- محتال ((مُ))
- حیله گر، مکار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زن حیله گر، مکار، بامکر و فریب، نیرنگ باز
در تازی نیامده فریبکاری ترفندگری حیله گری مکاری: بانگ درویشان و محتاجان نیوش تا نگیرد بانگ محتالیت گوش. (مثنوی)
محتاله در فارسی مونث محتال: ترفندگر: زن مونث محتال زن حیله گر: ازره مرو بعشوه دنیا که این عجوز مکاره می نشیند و محتاله میرود. (حافظ)
شایمند
نیازمند، مستمند
نیازمند، محتاج، حاجتمند، تهیدست، سالک
کسی که با حزم و احتیاط به امری اقدام کند
امری که وقوع آن حدس زده شده باشد، دارای احتمال
احتمال کرده شده، تحمل کرده شده
احتیاط کننده
حاجتمند و نیازمند، عدوم
خودپسند خود بزرگ بین متکبر خودپسند: مختال آنست که خود را عظیم داند
کودک فربه، بازو پر بازو پیچیده کودک فربه کلان جثه، بازوی پر گوشت نازک
متکبر و خودپسند
Plausible, Presumptive, Probable, Likely
Careful, Cautious, Discreet, Mindful, Prissy, Tentative, Wary
cuidadoso, cauteloso, discreto, atento, exigente, provisório
provável, plausível, presumível
vorsichtig, diskret, achtsam, pingelig, vorläufig
wahrscheinlich, plausibel, vermutend
ostrożny, dyskretny, uważny, kapryśny, wstępny
prawdopodobny, przypuszczalny
осторожный , внимательный , привередливый , предварительный
вероятный , правдоподобный , предполагаемый
обережний , обережний , уважний , вередливий , тимчасовий
ймовірний