جدول جو
جدول جو

معنی محبوس - جستجوی لغت در جدول جو

محبوس
زندانی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
فرهنگ واژه فارسی سره
محبوس
زندانی، بازداشت شده، بند شده
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
فرهنگ فارسی عمید
محبوس
زندانی، دربند
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
فرهنگ لغت هوشیار
محبوس
((مَ))
گرفتار، زندانی
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
فرهنگ فارسی معین
محبوس
Trapped
تصویری از محبوس
تصویر محبوس
دیکشنری فارسی به انگلیسی
محبوس
preso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
محبوس
gefangen
دیکشنری فارسی به آلمانی
محبوس
uwięziony
دیکشنری فارسی به لهستانی
محبوس
пойманный
دیکشنری فارسی به روسی
محبوس
зловлений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
محبوس
gevangen
دیکشنری فارسی به هلندی
محبوس
atrapado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
محبوس
piégé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
محبوس
intrappolato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
محبوس
फंसा हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
محبوس
terjebak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
محبوس
갇힌
دیکشنری فارسی به کره ای
محبوس
לכוד
دیکشنری فارسی به عبری
محبوس
被困的
دیکشنری فارسی به چینی
محبوس
困った
دیکشنری فارسی به ژاپنی
محبوس
tuzağa düşmüş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
محبوس
mtego
دیکشنری فارسی به سواحیلی
محبوس
ติดอยู่
دیکشنری فارسی به تایلندی
محبوس
আটকা
دیکشنری فارسی به بنگالی
محبوس
پھنسے ہوئے
دیکشنری فارسی به اردو
محبوس
عائدٌ
دیکشنری فارسی به عربی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محبوب
تصویر محبوب
(دخترانه)
دوست داشتنی، مورد محبت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از محسوس
تصویر محسوس
سترسا، چشمگیر، آشکار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دوست داشتنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محروس
تصویر محروس
حراست شده، حفظ شده، نگه داری شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملبوس
تصویر ملبوس
پوشیده شده، پوشیدنی، جامه، پوشاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دوست داشته، پسند کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محیوس
تصویر محیوس
برده زا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محسوس
تصویر محسوس
لمس شده، دانسته شده، احساس شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محروس
تصویر محروس
نگهبانی و پاسبانی شده، محفوظ
فرهنگ لغت هوشیار