- محبوبه (دخترانه)
- مؤنث محبوب، دوست داشتنی، مورد محبت
معنی محبوبه - جستجوی لغت در جدول جو
- محبوبه
- محبوبه در فارسی مونث محبوب بنگرید به محبوب مونث محبوب زنی که مورد محبت مردی واقع شده معشوقه: بگشوده گره ز زلف زر تار محبوبه نیلگون عماری. (دهخدا مجموعه اشعار) جمع محبوبات
- محبوبه ((مَ بَ یا بِ))
- معشوقه
- محبوبه
- زن محبوب، دوست داشته شده، آنکه یا آنچه مورد علاقه و محبت است، دوست، معشوق
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
محجوبه در فارسی مونث محجوب: پردگی پرد گین زن پرده نشین، کلون مونث محجوب: زن پرده نشین جمع محجوبات. یا محجوبه احمد. همزه احمد که حرف اول احمد باشد: تخته اول که الف نقش بست بر در محجوبه احمد نشست. (نظامی. مخزن الاسرار)، چوبی که در پس دروازه مینهند
مونث محسوب
زن محجوب، با شرم، با حیا، پنهان، پوشیده، درپرده، بی خبر، ناآگاه
دوست داشتنی
دوست داشته، پسند کرده شده
دوست داشته شده، آنکه یا آنچه مورد علاقه و محبت است، کنایه از دوست، معشوق
Likable, Likeable, Lovable, Loveable, Popular, Wellliked
simpático, adorável, popular, bem querido
sympathisch, liebenswert, populär, gut gemocht
sympatyczny, uroczy, popularny, lubiany
симпатичный , милый , популярный , любимый
приємний , милий , популярний , улюблений
sympathiek, lief, populair, goed geliefd
agradable, lovable, adorable, popular, bien querido
sympathique, aimable, adorable, populaire, bien aimé
simpatico, amabile, popolare, ben voluto
प्रिय , प्यारा , लोकप्रिय
menyenangkan, menggemaskan, populer, disukai
호감 있는 , 사랑스러운 , 인기 있는 , 잘 좋아하는
אהוב , חביב , פופולרי , אהוב
令人喜爱的 , 可爱的 , 受欢迎的 , 受喜爱的
好かれる , 愛される , 人気のある , 好かれている
sevilebilir, sevimli, popüler, sevilen
mpendwa, maarufu, pendwa
น่ารัก , ยอดนิยม , เป็นที่รัก
পছন্দসই , প্রিয় , জনপ্রিয় , প্রিয়
پسندیدہ , پسندیدہ , مقبول , پسندیدہ
محبوبٌ , شعبيٌّ