جدول جو
جدول جو

معنی محبوب - جستجوی لغت در جدول جو

محبوب
(دخترانه)
دوست داشتنی، مورد محبت
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
فرهنگ نامهای ایرانی
محبوب
دوست داشته شده، آنکه یا آنچه مورد علاقه و محبت است، کنایه از دوست، معشوق
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
فرهنگ فارسی عمید
محبوب
(مَ)
محمودی جدید، نام دیناری بوده است در مصر و محبوب در اصطلاح مردم فلسطین همان محبوب سلیمی است که نقدینه ای از طلا و مساوی بوده است با بیست قروش ترکی. (از النقود العربیه ص 184)
مصطفاوی، نام دیناری است منسوب به سلطان مصطفی رابع سلطان عثمانی (از سال 1807 تا 1808 میلادی). (از النقودالعربیه ص 184)
لغت نامه دهخدا
محبوب
(مَ)
دوست داشته شده. پسند کرده شده. پسندیده. (ناظم الاطباء). دوست. دوستگان. ضد مبغوض. (یادداشت مؤلف) (مهذب الاسماء) : هرگاه متقی... به ترک حسد بکوشد تا در دلهامحبوب گردد. (کلیله و دمنه). چاره نمی شناسم از اعلام آنچه حادث شود از محبوب و مکروه. (کلیله و دمنه).
نیست کسبی از توکل خوبتر
چیست از تسلیم خود محبوبتر.
مولوی (مثنوی ص 21).
از حدیث این جهان محجوب کرد
خون تن را در دلش محبوب کرد.
مولوی.
هنوزت گر سر صلح است بازآی
کزآن محبوب تر باشی که بودی.
سعدی.
مگر در زمستان که محجوب است و محبوب (آفتاب). (گلستان).
طلب از جانب مطلوب بیش است
که در حب از محب محبوب بیش است.
(از سی نامۀ کاتبی).
ای زر توئی آنکه جامع لذاتی
محبوب جهانیان به هراوقاتی.
جمال الدین قزوینی.
- زر محبوب، زر خالص. (ناظم الاطباء).
- ، سکۀ ضرب محبوب سلیمی. رجوع به محبوب سلیمی شود.
- محبوب القلوب، ربایندۀ دلها. (ناظم الاطباء).
، معشوق. (ناظم الاطباء) :
نظر میداشت اندر راه محبوب
که در ذاتش همان بوده ست محسوب.
نظامی.
گلی خوشبوی در حمام روزی
رسید از دست محبوبی به دستم.
سعدی.
آنگه به قوت استیناس محبوب از میان تلاطم امواج محبت سر برآورد وگفت... (گلستان).
گل سرخش چو عارض خوبان
سنبلش همچو زلف محبوبان.
سعدی.
- محبوب خشک، کنایه از آن معشوق که از او انتفاع نتوان کرد. (آنندراج).
، (اصطلاح تصرف) قطب وحدت و در پاره ای از رسائل به معنای حقیقت روحیه که آن ذات حق است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به محبت شود
لغت نامه دهخدا
محبوب
دوست داشته، پسند کرده شده
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
فرهنگ لغت هوشیار
محبوب
((مَ))
دوست داشته شده، معشوق
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
فرهنگ فارسی معین
محبوب
دوست داشتنی
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
فرهنگ واژه فارسی سره
محبوب
جانان، حبیب، دلارام، دلبر، دلدار، دلربا، دلنواز، دوست، شاهد، مطلوب، معشوق، نگار، یار، دوست داشتنی
متضاد: منفور، وجیه المله
فرهنگ واژه مترادف متضاد
محبوب
شائعٌ
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به عربی
محبوب
Likable, Likeable, Lovable, Loveable, Popular, Wellliked
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به انگلیسی
محبوب
sympathique, aimable, adorable, populaire, bien aimé
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به فرانسوی
محبوب
mpendwa, maarufu, pendwa
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به سواحیلی
محبوب
عزیز، معشوق
دیکشنری اردو به فارسی
محبوب
پسندیدہ , پسندیدہ , مقبول , پسندیدہ
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به اردو
محبوب
পছন্দসই , প্রিয় , জনপ্রিয় , প্রিয়
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به بنگالی
محبوب
น่ารัก , ยอดนิยม , เป็นที่รัก
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به تایلندی
محبوب
令人喜爱的 , 可爱的 , 受欢迎的 , 受喜爱的
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به چینی
محبوب
sevilebilir, sevimli, popüler, sevilen
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
محبوب
好かれる , 愛される , 人気のある , 好かれている
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به ژاپنی
محبوب
אהוב , חביב , פופולרי , אהוב
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به عبری
محبوب
menyenangkan, menggemaskan, populer, disukai
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
محبوب
प्रिय , प्यारा , लोकप्रिय
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به هندی
محبوب
simpatico, amabile, popolare, ben voluto
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
محبوب
agradable, lovable, adorable, popular, bien querido
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
محبوب
sympathiek, lief, populair, goed geliefd
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به هلندی
محبوب
приємний , милий , популярний , улюблений
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به اوکراینی
محبوب
симпатичный , милый , популярный , любимый
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به روسی
محبوب
sympatyczny, uroczy, popularny, lubiany
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به لهستانی
محبوب
sympathisch, liebenswert, populär, gut gemocht
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به آلمانی
محبوب
simpático, adorável, popular, bem querido
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به پرتغالی
محبوب
호감 있는 , 사랑스러운 , 인기 있는 , 잘 좋아하는
تصویری از محبوب
تصویر محبوب
دیکشنری فارسی به کره ای

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محبوبه
تصویر محبوبه
(دخترانه)
مؤنث محبوب، دوست داشتنی، مورد محبت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از محبوبه
تصویر محبوبه
زن محبوب، دوست داشته شده، آنکه یا آنچه مورد علاقه و محبت است، دوست، معشوق
فرهنگ فارسی عمید
محبوبه در فارسی مونث محبوب بنگرید به محبوب مونث محبوب زنی که مورد محبت مردی واقع شده معشوقه: بگشوده گره ز زلف زر تار محبوبه نیلگون عماری. (دهخدا مجموعه اشعار) جمع محبوبات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محبوبه
تصویر محبوبه
((مَ بَ یا بِ))
معشوقه
فرهنگ فارسی معین