جدول جو
جدول جو

معنی محبت - جستجوی لغت در جدول جو

محبت
دوستی، میل طبع به سوی چیز لذت بخش
تصویری از محبت
تصویر محبت
فرهنگ فارسی عمید
محبت
دوست داشتن، مهر، دوست داری
تصویری از محبت
تصویر محبت
فرهنگ لغت هوشیار
محبت
((مَ حَ بَّ))
مهربانی، لطف
تصویری از محبت
تصویر محبت
فرهنگ فارسی معین
محبت
Favor, Affection, Fondness
تصویری از محبت
تصویر محبت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
محبت
afeição, favor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
محبت
Zuneigung, Gefallen
دیکشنری فارسی به آلمانی
محبت
uczucie, przysługa, przywiązanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
محبت
привязанность , услуга
دیکشنری فارسی به روسی
محبت
прихильність , послуга , прихильність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
محبت
genegenheid, gunst
دیکشنری فارسی به هلندی
محبت
afecto, favor, cariño
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
محبت
affection, faveur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
محبت
affetto, favore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
محبت
स्नेह , कृपा , स्नेह
دیکشنری فارسی به هندی
محبت
kasih sayang, kebaikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
محبت
애정 , 호의 , 애정
دیکشنری فارسی به کره ای
محبت
חיבה , טובה , אהבה
دیکشنری فارسی به عبری
محبت
爱情 , 恩惠 , 喜爱
دیکشنری فارسی به چینی
محبت
愛情 , 好意
دیکشنری فارسی به ژاپنی
محبت
sevgi, iyilik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
محبت
mapenzi, neema, upendo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
محبت
ความรัก , ความโปรดปราน , ความรัก
دیکشنری فارسی به تایلندی
محبت
স্নেহ , অনুগ্রহ , স্নেহ
دیکشنری فارسی به بنگالی
محبت
محبت , مہربانی
دیکشنری فارسی به اردو
محبت
محبّةٌ , فضلٌ , محبّةٌ
دیکشنری فارسی به عربی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از محنت
تصویر محنت
درد، رنج
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از محبس
تصویر محبس
زندان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صحبت
تصویر صحبت
گفتگو، گفتمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صحبت
تصویر صحبت
رفاقت، نشت و برخاست، مجالست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منبت
تصویر منبت
جای روییدن گیاه، رستنگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
ثابت کننده، برقراردارنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صحبت
تصویر صحبت
گفتگو، مشغول شدن و پرداختن به چیزی، آمیزش جنسی، جماع، یار و همدم شدن، یاری و همدمی، معاشرت
صحبت کردن (داشتن): گفتگو کردن، همنشینی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از منبت
تصویر منبت
دارای نقش برجسته و کنده کاری شده روی چوب، کنده کاری شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محبس
تصویر محبس
زندان، جایی که محکومان و تبهکاران را در آنجا نگه می دارند، محبس، بندیخانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مثبت
تصویر مثبت
مقابل منفی، نشان دهندۀ وجود چیزی، نشان دهندۀ قبولی، حاکی از پذیرفتن یا پسندیدن چیزی
خوب، سودمند، خوشایند
ویژگی عددی که از صفر بزرگ تر باشد، در ریاضیات عددی که دارای نشانۀ + باشد
ثبت شده، نوشته شده
فرهنگ فارسی عمید