برابر شونده (مشتق از حذو به معنی مقابل و روبرو و برابر کردن دو چیز است). (از غیاث) (آنندراج) ، مقابل و رویاروی. (ناظم الاطباء). مواجه. برابر. روبرو. رویاروی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : توپها را میان سنگر و میان گود جابه جا به تفاوت محاذی دروازۀ قلعه بسته از گلوله ها محافظت نمایند. (مجمل التواریخ گلستانه). لب ّ، محاذی و رویاروی شدن. (منتهی الارب)
برابر شونده (مشتق از حذو به معنی مقابل و روبرو و برابر کردن دو چیز است). (از غیاث) (آنندراج) ، مقابل و رویاروی. (ناظم الاطباء). مواجه. برابر. روبرو. رویاروی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : توپها را میان سنگر و میان گود جابه جا به تفاوت محاذی دروازۀ قلعه بسته از گلوله ها محافظت نمایند. (مجمل التواریخ گلستانه). لب ّ، محاذی و رویاروی شدن. (منتهی الارب)
جمع واژۀ محوی. مجمعها. (ناظم الاطباء) ، دربرگرفته ها. فراهم شده ها: و آن روز که بر ملحدستان مؤمنا باد افشای این محاوی و تقریر این مساوی رفت. (جهانگشای جوینی) ، مضمونها: و اصل مملکت و موطن ایشان وکیفیت ممالک و معابر نسبت به بلاد ترکستان از محاوی او مفهوم و معلوم می شود. (مهمان نامۀ بخارا ص 355)
جَمعِ واژۀ محوی. مجمعها. (ناظم الاطباء) ، دربرگرفته ها. فراهم شده ها: و آن روز که بر ملحدستان مؤمنا باد افشای این محاوی و تقریر این مساوی رفت. (جهانگشای جوینی) ، مضمونها: و اصل مملکت و موطن ایشان وکیفیت ممالک و معابر نسبت به بلاد ترکستان از محاوی او مفهوم و معلوم می شود. (مهمان نامۀ بخارا ص 355)
بهره مند و دولتی. (آنندراج). بهره مند و نیکبخت و دولتمند. (ناظم الاطباء). حظی. حظیظ. محظوظ. (منتهی الارب) : و او را دقایق علم و حکمت تعلیم و تلقین کند و به عدل و فضل محتظی و متوفر گرداند. (سندبادنامه ص 44)
بهره مند و دولتی. (آنندراج). بهره مند و نیکبخت و دولتمند. (ناظم الاطباء). حظی. حظیظ. محظوظ. (منتهی الارب) : و او را دقایق علم و حکمت تعلیم و تلقین کند و به عدل و فضل محتظی و متوفر گرداند. (سندبادنامه ص 44)
جمع محوی، درونه ها در برها درونمایه ها جمع محوی در بر گرفته ها، مضمونها: ... و اصل مملکت و موطن ایشان و کیفیت ممالک و معابر نسبت با بلاد ترکستان از محاوی او مفهوم و معلوم میشود
جمع محوی، درونه ها در برها درونمایه ها جمع محوی در بر گرفته ها، مضمونها: ... و اصل مملکت و موطن ایشان و کیفیت ممالک و معابر نسبت با بلاد ترکستان از محاوی او مفهوم و معلوم میشود
رو به رو شونده برابر شونده روبرو شونده، (تعبیر قیدی) مقابل برابر: توپها را در میان سنگر و میان گود جابجا بتفاوت محاذی دروازه قلعه بسته و از گلوله ها محافظت نمایند
رو به رو شونده برابر شونده روبرو شونده، (تعبیر قیدی) مقابل برابر: توپها را در میان سنگر و میان گود جابجا بتفاوت محاذی دروازه قلعه بسته و از گلوله ها محافظت نمایند