جدول جو
جدول جو

معنی مجینق - جستجوی لغت در جدول جو

مجینق(مُ جَ نِ)
مصغر منجنیق است. (منتهی الارب). منجنیق خرد. (ناظم الاطباء). و رجوع به منجنیق شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجانق
تصویر مجانق
منجنیق ها، چوب بست های بلندی که برای کارهای بنایی درست می کنند، آلتی که در جنگ های قدیم برای پرتاب کردن سنگ یا گلوله های آتش به کار می رفته، جمع واژۀ منجنیق
فرهنگ فارسی عمید
(مَ سِ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان است و 572 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مَ نِ)
جمع واژۀ منجنیق. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (اقرب الموارد). رجوع به منجنیق شود
لغت نامه دهخدا
(مَ نِ)
دهی از دهستان چهاردولی است که در بخش قروۀ شهرستان سنندج واقع است و 345 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مُ جَنْ نِ)
سنگ اندازنده به منجنیق. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). کسی که سنگ از منجنیق می اندازد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر، واقع در 11 هزار کیلومتری غرب هریس. آب و هوایش معتدل و در جلگه قرار دارد. سکنه اش بالغ بر 1515 تن. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات و سردرختی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی فرش بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا