جدول جو
جدول جو

معنی مجوعه - جستجوی لغت در جدول جو

مجوعه
(مَجْ وَ عَ)
عام مجوعه، سال قحط و سختی. (منتهی الارب) (آنندراج). سال قحط و سال سخت. ج، مجائع. (ناظم الاطباء). سال گرسنگی. ج، مجاوع. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
آنچه از اجزای کوچک تر تشکیل شود، کتاب یا هر گونه نوشته ای که از بخش ها و موضوعات گوناگون تهیه شده باشد، مجموع، اشیای قیمتی یا هنری که در یک جا جمع شده باشند، کلکسیون، جای جمع شدن، مجمع، برای مثال ای روی دلارایت مجموعۀ زیبایی / مجموع چه غم دارد از من که پریشانم (سعدی۲ - ۵۰۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاعه
تصویر مجاعه
گرسنگی، کنایه از خشک سالی، قحطی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجمعه
تصویر مجمعه
سینی بزرگی که ظرف های غذا را در آن می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
مجاعت و مجاعه در فارسی: گرسنگی، بیباکی گرسنگی: این سخن پایان ندارد آن فقیر از مجاعت شد زبون و تن اسیر. (مثنوی)، یاسال مجاعت. سال قحط و گرانی ارزاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجوفه
تصویر مجوفه
مونث مجوف
فرهنگ لغت هوشیار
بر گشته مزوجه و مزدوجه بنگرید به مزدوجه مجوزه در فارسی مونث مجوز: پروانه یافته روا شده روا گشت مونث مجوز جمع مجوزات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
جمع شده و گرد آمده و گرد آورنده و فراهم آمده
فرهنگ لغت هوشیار
م جمعه در فارسی: گرد گاه، کویر، سینی زمینی که محل اجتماع مردمان باشد، بیابان بی آب و علف، سینی بزرگی که در آن ظروف غذا را جا دهند و حمل کنند مجموعه
فرهنگ لغت هوشیار
مرجوعه در فارسی مونث مرجوع: بازگشت داده پس فرستاده مولیده مونث مرجوع جمع مرجوعات
فرهنگ لغت هوشیار
مطوعه در فارسی: بت شکنان یا غازیان مردمی بودند که در شهرها داوطلبانه برای جهاد با کفار جمع می شدند و لشکری تشکیل می دادند که سالاری مخصوص داشت. این سالار را سالارغازیان یا سالارغازی مینامیدند. این کار مخصوصا در زمان غزنویان بواسطه لشکرکشیهای هندوستان عنوان داشت
فرهنگ لغت هوشیار
((مُ طَ وَّ عَ))
یا «غازیان» مردمی بودند که در شهرها داوطلبانه برای جهاد با کفار جمع می شدند و لشکری تشکیل می دادند که سالاری مخصوص داشت. این سالار را سالار غازیان یا سالار غازی می نامیدند. این کار مخصوصاً در زمان غزنویان به واسطه لشک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
((مَ عَ یا عِ))
چیزهایی که در یک جا گرد آمده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجمعه
تصویر مجمعه
((مَ مِ عَ یا عِ))
سینی بزرگ مسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
انبوهه، گردآور، کوده، گردایه، گردآیه، گردآورد، جنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
Collection, Compilation, Series
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
collection, compilation, série
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
koleksi, kompilasi, seri
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
การสะสม , การรวบรวม , ชุด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
mkusanyiko, mfululizo
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
koleksiyon, derleme, dizi
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
コレクション , 編集 , シリーズ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
集合 , 汇编 , 系列
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
אִסּוּף , אוסף , סִדְרָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
컬렉션 , 편집 , 시리즈
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
Sammlung, Zusammenstellung, Serie
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
संग्रह , संकलन , श्रृंखला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
collezione, compilazione, serie
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
colección, recopilación, serie
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
collectie, compilatie, serie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
колекція , компіляція , серія
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
коллекция , компиляция , серия
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
kolekcja, kompilacja, seria
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
coleção, compilação, série
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مجموعه
تصویر مجموعه
সংগ্রহ , সিরিজ
دیکشنری فارسی به بنگالی