- مجود (مُ جَوْ وِ)
خوشنویس. (ناظم الاطباء). خوشنویس. خطاط. خوش خط. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : قال الذهبی کان فی هذاالعصر رأس الاشعریه ابواسحاق الاسفراینی... و رأس المجودین، ابن البواب. (تاریخ الخلفاء سیوطی ص 276، یادداشت ایضاً) ، دانا، نیک، دوستدار علم و ادب و بلاغت و فصاحت. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون) ، فصیح و بلیغ و زبان دان. (ناظم الاطباء) ، سراینده، کسی که قرآن مجید را نیک بخواند، اداکننده وجه نقد، اسب تیزرو. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
