- مجنی
- مجنی در فارسی ریفتکین (از ریشه پهلوی) آنکه مورد جنایت واقع شده
معنی مجنی - جستجوی لغت در جدول جو
- مجنی ((مَ یّ))
- آن که مورد جنایت واقع شده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گوینده
رایگان
چاه کن
چم، آرش
گناه بستن، دوراندن، پرهیزاندن
جلادهنده، آشکار کننده
اسبی که در مسابقه از اسب های دیگر پیش بیفتد
اسبی که در مسابقه از اسب های دیگر پیش بیفتد
نجات دهنده، رهایی دهنده
کنیه داده شده، کنیه دار
آوازه خوان، مطرب، سرود گوینده
صندوق کوچک فلزی یا چوبی، صندوقچه
کسی که امری را اجرا کند، اجرا کننده
ویژگی سپاه گردآورده شده، لشکرجمع شده
مقصود، مفهوم و مضمون کلام، مطلب، موضوع، باطن
مربوط به جامعۀ متمدن، مربوط به تمدن، مربوط به مدینه، شهری در عربستان، از مردم مدینه، مقابل مکی، ویژگی سوره هایی از قران که در مدینه نازل شده
بنگرید به مانیا
بنا کرده شده، بنا نهاده، ساخته
گناه بندنده
مفت و رایگان و بی مزد و اجرت
دیوانه کننده
مرکب از اجناس مختلف
دور کرده دور رانده، پرهیز داده دور کرده پرهیز داده، آن بعد که یک پرده رد کرده باشد مقابل طنینی بقیه
روشن کننده، آشکار و هویدا
دوتایی، دوتا دوتا
رهگذر، گذرگاه، محل رفتن، محل عبور، راه، طریق اجرا شده، انجام یافته
شهری، قراری
قصد کرده شده، مقصود از سخن، مراد، منظور، تفسیر، تاویل، مفاد
سرود گوی، مطرب
کاریز کننده، آنگه قنات یا چاه کند
سپری کننده نیست گرداننده سپری نیست گردانیده فانی کننده تباه سازنده نابود کننده
بر نامیافته پاژ نامیافته لاتینی تازی گشته بنگرید به مکانیسین کنیه داده شده کنیه دار
رهاننده رها گاه، پشته مکان نجات جای رهایی، زمین مرتفع. نجات دهنده رها کننده