جدول جو
جدول جو

معنی مجملات - جستجوی لغت در جدول جو

مجملات(مُ مَ)
آیاتی که معنی آن محتاج به تفصیل باشد. (غیاث) (آنندراج). و رجوع به مجمل شود
لغت نامه دهخدا
مجملات
آیاتی که معنی آن محتاج به تفصیل باشد
تصویری از مجملات
تصویر مجملات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجملا
تصویر مجملا
به طور اجمال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجازات
تصویر مجازات
جزا دادن، پاداش دادن، کیفر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجالست
تصویر مجالست
همنشینی کردن، با کسی نشستن، همنشینی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاجات
تصویر مجاجات
آب دهان، آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج می شود، آب دهن، بزاق، تف، تفو، خیو، خدو، بفج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مبالات
تصویر مبالات
اهتمام، توجه، اعتنا، در امری فکر و اندیشه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجارات
تصویر مجارات
با هم رفتن، هم قدم شدن، با یکدیگر برابری کردن، با یکدیگر سخن گفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ مَ)
جمع واژۀ مهمله (مهمل). ترهات. بیهودگیها. (آنندراج). الفاظ غیر دلالت کننده بر معنی موضوع. (از تعریفات). مزخرفات. لاطائلات
لغت نامه دهخدا
(تَ جَمْ مُ)
جمع واژۀ تجمل. آنچه آراستن را بکار آید. وسایل زینت و آرایش. آنچه موجب نشان دادن شأن و شکوه و زیبایی باشد. وسایل خودآرایی و خودنمایی. رجوع به تجمل شود
لغت نامه دهخدا
(نِاُ دَ)
نتیجۀ کلام و مختصراً و ما حصل کلام. (ناظم الاطباء). بطور اختصار. بطور خلاصه. اختصاراً. اجمالاً. و رجوع به مجمل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ مَ / مِ)
جمع واژۀ مجامله. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجامله شود
لغت نامه دهخدا
(مَ جَلْ لا)
جمع واژۀ مجله. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به مجله شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تجمعات
تصویر تجمعات
جمع تجمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاملات
تصویر تاملات
جمع تامل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبدلات
تصویر مبدلات
جمع مبدله، ورتیکان، دگرگشتگان، دگردیسان
فرهنگ لغت هوشیار
فکر کردن در امری اندیشیدن، اهتمام کردن، یا بی مبالات. بدون تفکر بی اندیشه: و از اقدام بی تحاشی آن قوم بر قصد ولایت چنو پادشاهی قادر و قاهر و اقتحام بی مبالات آن جماعت در غمار دیار... شکسته شد، بی قید و بند سهل انگار: ... هنرمند خوبی است لیکن در کارهایش کمی بی مبالاتی است. اهتمام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبطلات
تصویر مبطلات
جمع مبطله، پترانگران جمع مبطله (مبطل) : مبطلات روزه مبطلات نماز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحملات
تصویر متحملات
جمع متحمله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجمیلات
تصویر تجمیلات
جمع تجمیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاملات
تصویر متاملات
جمع متامله، فرجام اندیشان درنگ کنندگان جمع متامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمجمجات
تصویر تمجمجات
جمع تمجمج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعملات
تصویر تعملات
جمع تعمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحملات
تصویر تحملات
جمع تحمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجالات
تصویر رجالات
جمع رجل، مردان پیادگان جمع رجل مردان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مجله، مجموعه ای از مقالات متنوع و گوناگون که هر هفته یا ماهی یکبار چاپ می شود
فرهنگ لغت هوشیار
فشرده وار به کوتاهی بطور اجمالمنحصرا: مجملا چنین گفت... نتیجه کلام و مختصراً، ماحصل کلام، بطور اختصار، اختصاراً، اجمالاً
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مهمله، یاوه ها چرند و پرند جمع مهمله (مهمل) کلامهای بیهوده مزخرفات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مجامله، نیکویی کردن ها خوش سودایی ها چرب زبانی ها چاپلوسی ها جمع مجامله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متجملات
تصویر متجملات
جمع متجمله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجملات
تصویر تجملات
جمع تجمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجملاً
تصویر مجملاً
((مُ مَ لَ نْ))
به طور اجمال، منحصراً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجازات
تصویر مجازات
سزا، شکنجه، پادافره
فرهنگ واژه فارسی سره
مجله ها، هفتگی نامه
متضاد: روزنامه، ماه نامه، فصل نامه، سال نامه، نشریات ادواری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اختصار
فرهنگ واژه مترادف متضاد