جدول جو
جدول جو

معنی مجلنظی - جستجوی لغت در جدول جو

مجلنظی
(مُ لَ)
ستان خفته و پاها را بلند داشته. (ناظم الاطباء) (ازمنتهی الارب). بر پشت خفته و پاها را بلند داشته. (از ذیل اقرب الموارد) ، بر پهلو خفته و پاها را دراز کرده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجانی
تصویر مجانی
رایگان، چیزی که بدون پرداخت پول یا بدون رنج و زحمت به دست آید، مفت، مجانی، صمیمی، بدون دریافت حق الزحمه، راهگان، چیزی که در راه پیدا کنند، پست، بی ارزش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجلی
تصویر مجلی
جلادهنده، آشکار کننده
اسبی که در مسابقه از اسب های دیگر پیش بیفتد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجلسی
تصویر مجلسی
مناسب برای مجلس، نشسته در مجلس، در علوم سیاسی نمایندۀ مجلس
فرهنگ فارسی عمید
(مِ لَ)
منسوب به ملنجه. (از انساب سمعانی). رجوع به مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
آتش فروزان و زبانه زده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به التظاء شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
میوه چیننده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ازاقرب الموارد). کسی که میوه چیند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ نا)
چیده شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مجنی ̍. (اقرب الموارد). جمع واژۀ مجنی (م نا) : مجانی الادب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجنی شود، سودها و منفعتها و حاصلها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَجْ جا)
بلاعوض و مفت و رایگان و بی مزد و اجرت. (ناظم الاطباء). مفتی. برایگان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، قسمی از شاگردان دارالفنون طهران به زمان ناصرالدین شاه که چاشت (ناهار) آنها را در مدرسه می دادند. برایگان. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ حَ)
نکوهش کننده. فحش شنواننده. (آنندراج). بدزبان و فحاش. (ناظم الاطباء). ناسزاگو
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ لَظْ ظی)
آتش زبانه زن. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تلظی شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
محرّف کلمه، آغریقیۀ ((پ اطیکا))) صناعت شعر. یکی از صناعات خمسۀ منطق. شعر مبحث شعر ارسطو. بوطیقا
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
ملامحمد باقر بن ملا محمد تقی مجلسی، از بزرگترین و معروفترین علمای شیعه در عهدصفویه است که به سال 1037 هجری قمری در اصفهان متولد شد و در سال 1111 یا 1110 در زمان سلطنت شاه سلطان حسین صفوی وفات یافت و در جامع عتیق اصفهان مدفون شد. وی در اواخر عهد شاه سلیمان و قسمت عمده از عهد شاه سلطان حسین دارای رتبت شیخ الاسلامی و امام جمعه و صاحب اختیار امور دینی کل کشور بود و نیز حائز ریاست علمی و سیاسی گردید. تعداد تألیفات مجلسی متجاوز از شصت مجلد است که معروفتر و مهمتر از همه به زبان عربی ’بحارالانوار فی اخبار الائمه الاطهار’ است. این کتاب شامل 26 جلد و در حقیقت دائره المعارف شیعۀ اثناعشری است. از تألیفات دیگر او مجموع کتب دینی و اخلاقی است که به زبان فارسی ساده نوشته شده است و مهمترین آنها عبارتند از: حق الیقین در اصول دین. حلیه المتقین در آداب و سنن. حیات القلوب در تاریخ انبیا و پادشاهان و ائمه. عین الحیات، در وعظ و زهد و مذمت دنیا. زادالمعاد، جلاءالعیون در تاریخ حیات و مصائب و معجزات ائمۀ شیعه. تحفه الزائر، ربیع الاسابیع، مشکوه الانوار در فضیلت قرائت قرآن. مقیاس المصابیح در تعقیبات نماز و رساله های متفرق بسیار. وی به مجلسی پسر و مجلسی دوم (ثانی) نیز معروف است. و رجوع به ریحانهالادب ج 5 و روضات الجنات ج 1 ص 118 و 124 و اعلام زرکلی ج 3 ص 868 و قصص العلماء صص 147-165 و سبک شناسی ج 3 ص 304 و تاریخ ادبیات براون ترجمه رشید یاسمی ص 257 و 263 شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
اهل مجلس و نشسته در مجلس. ج، مجلسیان. (ناظم الاطباء) :
بر من که صبوحی زده ام خرقه حرام است
ای مجلسیان راه خرابات کدام است.
سعدی.
ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ)
سخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از محیط المحیط). شتر صلب و قوی. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ ظا)
شتر تیزرو، یا شتر درشت فربه، و الف آن الحاق راست، و مؤنث آن با هاء آید. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ)
از ’ب ل د’، شتر استواراندام پرگوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ)
شدیداللحم. (متن اللغه) (اقرب الموارد). سخت گوشت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ)
سخت و درشت از شتر و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج). سخت و درشت. (ناظم الاطباء). سخت و درشت. مکلندد. (از اقرب الموارد). شدیدالغلیظ. (محیطالمحیط)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَمْ)
چیره و غالب و فروگیرنده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ ظِ)
سخت تاریک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به دو مدخل قبل شود
لغت نامه دهخدا
(مُ بَ)
مرد خشمناک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ لَ)
بر پشت خفته. که بر قفا خوابیده باشد. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به اسلنقاء شود
لغت نامه دهخدا
از مقلای: کشتی بند (کشتی رانی) چوبهایی است عمودین که در موقع حرکت کشتی آنها را قریب کشتی گذارند و بند های کشتی را بان بندند و موقعی که کشتی در کناره است آنها را از دو طرف بزمین نصب کنند که مانع تکان خوردن کشتی شود
فرهنگ لغت هوشیار
نشستی: ، دلپسند میانمردمی (گویش بیرجندی) آبرو مند منسوب به مجلس، هر چیز که قابل آوردن به مجلس باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجانی
تصویر مجانی
مفت و رایگان و بی مزد و اجرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجلی
تصویر مجلی
روشن کننده، آشکار و هویدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجنی
تصویر مجنی
مجنی در فارسی ریفتکین (از ریشه پهلوی) آنکه مورد جنایت واقع شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجانی
تصویر مجانی
((مَ جّ))
رایگان، مفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجلسی
تصویر مجلسی
((مَ لِ))
شایسته یا مناسب مجلس، لباس یا هر چیزی که مخصوص مجالس مهم و رسمی باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجنی
تصویر مجنی
((مَ یّ))
آن که مورد جنایت واقع شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجانی
تصویر مجانی
رایگان
فرهنگ واژه فارسی سره
رایگان، مجان، مفت، بلاعوض 3
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مجلس نشین، نماینده، وکیل، اهل مجلس، مرغوب، ممتاز، لوکس
فرهنگ واژه مترادف متضاد