- مجلسی
- مناسب برای مجلس، نشسته در مجلس، در علوم سیاسی نمایندۀ مجلس
معنی مجلسی - جستجوی لغت در جدول جو
- مجلسی
- نشستی: ، دلپسند میانمردمی (گویش بیرجندی) آبرو مند منسوب به مجلس، هر چیز که قابل آوردن به مجلس باشد
- مجلسی ((مَ لِ))
- شایسته یا مناسب مجلس، لباس یا هر چیزی که مخصوص مجالس مهم و رسمی باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مجلس شورا و مجلس سنا
تثنیه مجلس مجلس شوری و مجلس سنا
آینه
مجوسی در فارسی: از ریشه پهلوی مگوگی منسوب به مجوس: مربوط به مجوس، فردی از مجوس جمع مجوسیان: باب نوزدهم در ذکر یهودیان و مجوسیان بقم و نواحی آن
از مقلای: کشتی بند (کشتی رانی) چوبهایی است عمودین که در موقع حرکت کشتی آنها را قریب کشتی گذارند و بند های کشتی را بان بندند و موقعی که کشتی در کناره است آنها را از دو طرف بزمین نصب کنند که مانع تکان خوردن کشتی شود
در تازی نیامده لیتکی بی چیزی تنگدستی بینوایی تنگدستی افلاس: (عشق است و مفلسی و جوانی و نوبهار عذرم پذیر و جرم بذیل کرم بپوش،) (حافظ. 193)
انجمن، انجم نگاه، نشست گاه
جلادهنده، آشکار کننده
اسبی که در مسابقه از اسب های دیگر پیش بیفتد
اسبی که در مسابقه از اسب های دیگر پیش بیفتد
محل نشستن مردم، جای نشستن، مکانی که در آن عده ای به منظوری خاص گرد هم می آیند، مکانی که در آن نمایندگان سیاسی مردم برای قانون گذاری جمع می شوند، نمایندگان مردم، پارلمان، مواعظ و مطالبی که در جلسات مذهبی بیان می شود، هر یک از پرده های یک نمایش، حضرت، پیشگاه، محضر
مجلس شورا: مجلسی متشکل از نمایندگان منتخب برای تصویب قوانین
مجلس شورای اسلامی: مجلس نمایندگان ملت که برای مشورت در امور مملکت و تصویب قوانین تشکیل می شود
مجلس شورا: مجلسی متشکل از نمایندگان منتخب برای تصویب قوانین
مجلس شورای اسلامی: مجلس نمایندگان ملت که برای مشورت در امور مملکت و تصویب قوانین تشکیل می شود
روشن کننده، آشکار و هویدا
جای نشستن، محل نشستن مردمان، م جمعی از مردم برای کاری و مصلحتی یا شوری، جای فراهم آمدن مردن برای گفتگو و مشاوره
((مَ لِ))
فرهنگ فارسی معین
محل نشستن، محل اجتماع برای مشاوره و گفتگو، جلسه، نشست، بار، دفعه، شورا نهادی متشکل از نمایندگان مردم جهت قانون گذاری، خبرگان نهادی متشکل از نمایندگان انتخابی جهت تعیین رهبر یا شورای رهبری، ختم
روشن، منور
سخن آشکار
رخشاره نشستی رخشاره خودمانی