پاره پاره شده و جزء جزء شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پسنده و راضی و خشنود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به مادۀ بعد شود
پاره پاره شده و جزء جزء شده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، پسنده و راضی و خشنود. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). و رجوع به مادۀ بعد شود
از ’ج ی ه’، آمدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). مقابل ذهاب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چو سوی قبله، ملوک جهان بپیوستند به سوی درگه عالی او مجی ٔ و ذهاب. مسعودسعد. نه بی عبارت او خلق را قیام و قعود نه بی اجازت او روز را مجی ٔ و ذهاب. عثمان مختاری. ، آوردن کسی را، غالب آمدن کسی را به آمدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
از ’ج ی هَ’، آمدن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). مقابل ذهاب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چو سوی قبله، ملوک جهان بپیوستند به سوی درگه عالی او مجی ٔ و ذهاب. مسعودسعد. نه بی عبارت او خلق را قیام و قعود نه بی اجازت او روز را مجی ٔ و ذهاب. عثمان مختاری. ، آوردن کسی را، غالب آمدن کسی را به آمدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)