بسر مجزع، غوره ای که نیمۀ آن رسیده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). غورۀ خرما که نصف آن رسیده باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نوی مجزع، دانۀ خرما که به جهت سوده شدن بعض جا پیسه گردد. (منتهی الارب) (آنندراج). دانۀ خرمای برای سودن که بعض جای آن پیسه شده باشد. (ناظم الاطباء) ، هر پیسه. (منتهی الارب) (آنندراج). هر چیز پیسه. (ناظم الاطباء)
بسر مجزع، غوره ای که نیمۀ آن رسیده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). غورۀ خرما که نصف آن رسیده باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، نوی مجزع، دانۀ خرما که به جهت سوده شدن بعض جا پیسه گردد. (منتهی الارب) (آنندراج). دانۀ خرمای برای سودن که بعض جای آن پیسه شده باشد. (ناظم الاطباء) ، هر پیسه. (منتهی الارب) (آنندراج). هر چیز پیسه. (ناظم الاطباء)
کشیدنگاه بر کنده: گیاه کشیدنگاه (کمان) : (از آن روز باز که در قوس رجا منزعی و در عرصه امل متسعی بود... تا امروز وصیت می کرده ام) (نفثه المصدور. چا . 55- 54) (مقایسه شود با لم یبق فی القوس منزع یعنی کار بنهایت رسید)
کشیدنگاه بر کنده: گیاه کشیدنگاه (کمان) : (از آن روز باز که در قوس رجا منزعی و در عرصه امل متسعی بود... تا امروز وصیت می کرده ام) (نفثه المصدور. چا . 55- 54) (مقایسه شود با لم یبق فی القوس منزع یعنی کار بنهایت رسید)
پناهجای پناهگاه پناهگاه پناه جای ملجا: (مثل کسی که دشمنان غالب و خصوم قاهر بدو محیط شوند و مفزع و مهرب از همه جوانب متعذر باشد،) (کلیله. مصحح مینوی. 282)
پناهجای پناهگاه پناهگاه پناه جای ملجا: (مثل کسی که دشمنان غالب و خصوم قاهر بدو محیط شوند و مفزع و مهرب از همه جوانب متعذر باشد،) (کلیله. مصحح مینوی. 282)