جدول جو
جدول جو

معنی مجروم - جستجوی لغت در جدول جو

مجروم
(مَ)
بزرگ تن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرجوم
تصویر مرجوم
رانده شده، سنگسار شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محروم
تصویر محروم
ناامید، بی بهره، بی نصیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجروح
تصویر مجروح
زخم شده، زخمی، زخمدار، کنایه از آزرده، رنجیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجذوم
تصویر مجذوم
کسی که مبتلا به بیماری جذام باشد، لوش، جذامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
در نحو عربی، کلمه ای که آخر آن حرکت کسره داشته باشد، کلمه ای که پس از حرف جرّ بیاید و یا مضاف الیه واقع شود، کشیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجزوم
تصویر مجزوم
در نحو عربی، کلمه ای که حرکت حرف آخر آن ساکن باشد، قطعی، باقطعیت، قطع شده، بریده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محروم
تصویر محروم
باز داشته شده، بی نصیب
فرهنگ لغت هوشیار
تاک کاشته. توضیح مکروم در امثال} زمین مشجر و مکروم {کلمه مجعول است که از کرم بمعنی تاک ساخته اند. (دکتر خیام پور. نداب 3- 2 ص 100)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشروم
تصویر مشروم
بریده بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجوم
تصویر مرجوم
سنگسار شده، رانده شده سنگسار شده، رانده جمع مرجومین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجزوم
تصویر مجزوم
مقطوع و بریده شده، یقین کرده شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجذوم
تصویر مجذوم
لوری دار خوره ای آنکه مبتلی بمرض جذام است جمع مجذومین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجروح
تصویر مجروح
خسته، زخم دار، جراحت برداشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
کشیده شده، جر یافته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجذوم
تصویر مجذوم
((مَ))
آنکه مبتلی به مرض جذام است، جمع مجذومین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مکروم
تصویر مکروم
((مَ))
تاک کاشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرجوم
تصویر مرجوم
((مَ))
سنگسار شده، رانده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محروم
تصویر محروم
((مَ))
بی نصیب، بی بهره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجزوم
تصویر مجزوم
((مَ))
ساکن شده، بریده شده، یقین کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجروح
تصویر مجروح
((مَ))
زخمی، زخم خورده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
کشیده شده، کسره داده شده، هر یک از سازهای آرشه ای
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجرور
تصویر مجرور
((مَ))
پوست کنده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از محروم
تصویر محروم
بی بهره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجروح
تصویر مجروح
زخمی، افگار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مجروح
تصویر مجروح
Injured
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محروم
تصویر محروم
Deprived, Disadvantaged
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از محروم
تصویر محروم
privado, desfavorecido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مجروح
تصویر مجروح
ferido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مجروح
تصویر مجروح
verletzt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از محروم
تصویر محروم
benachteiligt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از محروم
تصویر محروم
pozbawiony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مجروح
تصویر مجروح
ranny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مجروح
تصویر مجروح
раненый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از محروم
تصویر محروم
лишённый , обездоленный
دیکشنری فارسی به روسی