- مجره
- راه کهکشان، آسمان دره، کهکشان و آن خط سفیدی است که به شب در آسمان دیده میشود
معنی مجره - جستجوی لغت در جدول جو
- مجره ((مَ جَ رَّ))
- کهکشان
- مجره
- کهکشان، مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند، کاهنگان، آسمان درّه، تنین فلک، راه حاجیان، کاهکشان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بانگ فریاد، آوای نی بانگ نای
آبکی کردن شیر را
بانگ و فریاد، غرش، در موسیقی نی، نی لبک، زن بدکار
گاهنامه
گوینده
بزه کار، بزهکار، تبهکار
آهنجیده
کار آزموده
یک تکه آتش
پاره زمین دیوار کشیده مسقف، پاره از زمین، غرفه
آشکار گشت آشکار گشتن
نسب نامه، فهرست اسامی گذشتگان که بترتیب نوشته شده باشد
بیگاری، کار بی مزد
یک درخت، درخت، شجره نامه
صندوق کوچک فلزی یا چوبی، صندوقچه
آزموده، تجربه شده، مردکار آزموده
کسی که امری را اجرا کند، اجرا کننده
ویژگی کسی که کراهتاً به کاری می پردازد
کسی که مرتکب جرم شده، بزه کار، گناهکار
فاجر، گناهکار، تباه کار، نابکار، زناکار
فاسق، مردی که با زن شوهردار رابطۀ جنسی دارد، آنکه مرتکب فسق شود، فاجر، گناهکار
مجمر، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی
اجراشده، روان کرده شده، املای دیگر واژۀ مجریٰ
بیل، ابزار آهنی پهن با دستۀ چوبی بلند برای کندن زمین یا برداشتن گل و خاک
محل عبور، ممر، جای روان شدن
روش عادی و طبیعی انجام یک امر
در علوم ادبی در قافیه حرکت روی
روش عادی و طبیعی انجام یک امر
در علوم ادبی در قافیه حرکت روی
اتاقی در مدرسه یا کاروان سرا، غرفه، اتاق، خانه، ناحیه
آلت چینی یا شیشه ای که سیم برق یا تلفن را به آن می بندند
گره رگه در چوب، کارپیچیده
دروغ آشکار، گشاده راه راه آشکار میان دو کوه آبخیز زهاب جمع فاجر بدکاران بدکرداران، زناکاران
متجره در فارسی سودا جای جای بازرگانی محل تجارت تجارتخانه جمع متاجر
آتشدان بویا سوز بو سوز ابیز دان مجمره در فارسی یک آتشدان یک بویا سوز واحد مجمر: پس طبقی گوهر و زر پیش ایشان می نهد و مجمره ای سیمین... یا مجمره نقره پوش. دنیا عالم
صحیفه حکمت و ادب، آنچه که همچون کتاب و مجله و رساله از اخبار و موضوعات و مقالات مختلف هفته یا پانزده روز یکبار و یا ماهی یکمرتبه طبع و نشر دهند